دليل سوم گلپايگاني در فرائد بر عقايد بهائيها
گلپايگاني در مقام بيان دليل سوم بر عقايد بهائيها كه دليل تقرير است در فرائد مي گويد: «فصل ثالث در چگونگي استدلال به دليل تقرير - اعلم ايها السيد المجيد ايدك الله و ايانا بالبصارة الكاشفة و الرأي السديد كه دليل تقرير اكبر دليلي است كه علماي اعلام در تفريق بين الحق و الباطل به آن تمسك جسته اند و در كتب و مصنفات خود به آن مبسوطا و مفصلا استدلال فرموده اند. و تقرير اين دليل بدين گونه است كه اگر نفسي مدعي مقام شارعيت شود و شريعتي تشريع نمايد و آن را به خداوند تبارك و تعالي نسبت دهد و آن شريعت نافذ گردد و در عالم باقي ماند اين نفوذ و بقا برهان حقيقت آن باشد چنانكه بالعكس زهوق و عدم نفوذ دلالت بر بطلان دعوت زائله غيرباقيه نمايد. خاصه اگر نفوذ و بقاي كلمه ي حق چنانكه عادة الله در ارسال رسل و تشريع شرايع به آن جاري شده است به علوم و معارف كسبيه و يا به عصبيت و معاونت قوميه و يا به مكنت و ثروت ظاهريه و يا به تسلط و عزت دنيويه متعلق و مربوط نباشد در اين صورت حتي بر فلاسفه كه تتبع علل نمايند نيز حجت بالغ گردد و نفوذ و بقاي آن به صرف اراده ي غيبيه ي الهيه انتساب يابد چه وجود معلول بدون علت متصور و معقول نباشد و خلاصة القول حق جل جلاله در جميع كتب مقدسه ي سماويه به اين برهان عظيم اجتجاج فرموده و بقاي حق و زهوق و زوال باطل را آيت كبري و دليل اعظم شمرده است و خصوصا در قرآن مجيد تصريحا و تمثيلا در مواضع متعدده اين مسئله نازل گشته چنانكه در سوره ي مباركه ي شوري مي فرمايد
و الذين يحاجون في الله من بعد ما استجيب له حجتهم داحضة عند ربهم و عليهم غضب و لهم عذاب شديد ترجمه ي آيه ي شريفه اين است كه كساني كه محاجه و مجادله مي نمايند در امر خداوند بعد از آنكه اجابت كرده شد يعني خلق قبول نمودند و اجابت كردند حجت ايشان باطل و زائل است نزد پروردگار و غضب الهي بر ايشان احاطه نمايد و عذاب شديد نازل گردد و سوره ي شوري مكيه است و وقتي نازل شد كه اصحاب حضرت رسول جمعي قليل بودند مع ذلك مي فرمايد كه پس از آنكه اين جمع قبول كردند و اجابت نمودند خدا را من بعد حجت مجادل باطل باشد و احتجاجشان سبب نزول خشم خداوند گردد. و سبب همين است كه بر هر عاقل متفرس اگر اندكي تأمل نمايد واضح مي شود كه جز خداوند تبارك و تعالي احدي قادر بر انفاذ و ابقاي شرائع نباشد و قاهريت و احاطه ي قدرت الهيه مانع است كه شريعت باطله ي كاذبه باقي ماند اين است كه در همين سوره ي مباركه نيز مي فرمايد ام لهم شركاء شرعوا لهم من الدين ما لم يأذن به الله و لو لا كلمة الفصل لقضي بينهم و ان الظالمين لهم عذاب اليم مي فرمايد و يا براي ايشان شركائي است كه بر ايشان شريعتي تشريع نموده باشند بدون اذن خداوند و اگر كلمه ي فصل نبود هر آينه حكم شده بود ميانه ي ايشان و هر آينه براي ستمكاران عذابي است دردناك يعني تاكنون آيا شده است كه احدي شريعتي بدون اذن خداوند تبارك و تعالي تشريع نموده باشد كه اين ظالمان امر اسلام را به آن قياس كنند و شريعت مجعوله شمرند الخ».