ادعاي رسالت و پيامبري حسينعلي

او در كتاب «اقدس» مي نويسد:
«قل يا ملاء البيان لا تقتلوني بسيوف الاعراض، تالله كنت نائما ايقظني يد الارادة ربكم الرحمن، و امرني بالنداء بين الارض و السماء ليس هذا من عندي لو أنتم تعرفون.»
يعني: اي گروه بابيان! مرا با شمشيرهاي اعراض و دوري به قتل نرسانيد، سوگند به خدا خوابيده بودم كه دست اراده ي خداوند مهربان مرا بيدار كرد و امر كرد مرا كه بين زمين و آسمان ندا كنم. اين (ادعا) از خودم نيست اگر شما بدانيد.»
و در كتاب «اشراقات» خطاب به ناصر الدين شاه مي گويد:
«اي پسر سلطان! جناب شما پيش از اين مرا ديده بوديد، يكي از مردان عادي بودم و اگر امروز بيايي مرا با نوري مي بيني كه هيچ كس نمي داند كي او را ظاهر ساخته، و يا آتشي مي بيني كه كسي نمي داند كه آن را افروخته است، لكن مظلوم (حسينعلي) مي داند و مي شناسد و مي گويد: دست اراده خداوند كه پروردگار جهانيان است او را روشن ساخته است.»