حدیث شماره 25
25- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ كَانَتْ لِى جَارِيَةٌ كُنْتُ مُعْجَباً بِهَا فَكَتَبْتُ أَسْتَأْمِرُ فِى اسْتِيلَادِهَا فَوَرَدَ اسْتَوْلِدْهَا وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ فَوَطِئْتُهَا فَحَبِلَتْ ثُمَّ أَسْقَطَتْ فَمَاتَتْ
اصول كافى جلد 2 صفحه 465 روايت 25
ترجمه روايت شريفه :
مـحـمـد بن صالح گويد: كنيزى داشتم كه از او خوشم مى آيد، به حضرت نامه نوشتم و در امـر بـاردار سـاخـتـن او مـشورت كردم . جواب آمد: (((باردارش ساز، خدا هر چه خواهد مى كند))) با او نزديكى كردم و آبستن شد، سپس بچه را سقط كرد و خودش هم مرد.