حدیث شماره 14

14- عـِدَّةٌ مـِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ قـَالَ قـُلْتُ لِأَبـِى جَعْفَرٍ ع صِفْ لِى نَبِيَّ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ نَبِيُّ اللَّهِ ع أَبْيَضَ مُشْرَبَ حـُمـْرَةٍ أَدْعـَجَ الْعَيْنَيْنِ مَقْرُونَ الْحَاجِبَيْنِ شَثْنَ الْأَطْرَافِ كَأَنَّ الذَّهَبَ أُفْرِغَ عَلَى بَرَاثِنِهِ عـَظـِيـمَ مـُشـَاشـَةِ الْمـَنـْكـِبَيْنِ إِذَا الْتَفَتَ يَلْتَفِتُ جَمِيعاً مِنْ شِدَّةِ اسْتِرْسَالِهِ سُرْبَتُهُ سـَائِلَةٌ مـِنْ لَبَّتـِهِ إِلَى سـُرَّتـِهِ كـَأَنَّهـَا وَسـَطُ الْفـِضَّةِ الْمُصَفَّاةِ وَ كَأَنَّ عُنُقَهُ إِلَى كَاهِلِهِ إِبْرِيقُ فِضَّةٍ يَكَادُ أَنْفُهُ إِذَا شَرِبَ أَنْ يَرِدَ الْمَاءَ وَ إِذَا مَشَى تَكَفَّأَ كَأَنَّهُ يَنْزِلُ فِى صَبَبٍ لَمْ يُرَ مِثْلُ نَبِيِّ اللَّهِ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ ص
اصول كافى جلد 2 صفحه 330 روايت 14

ترجمه روايت شريفه :
جـابـر گـويـد: بـه امـام بـاقر عليه السلام عرض كردم : پيغمبر خدا را برايم وصف كن . فـرمـود: پـيـغـمـبـر خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله رنـگـش مـايـل بـسـرخـى بـود، چـشـمانش سياه و درشت ، ابروانش بهم پيوسته ، كف دست و پايش ‍ پـرگـوشـت و غـيـره كـوتاه بود و از سفيدى گويا در قالب نقره بود، سر استخوانهاى شانه اش درشت بود، از شدت انس و مهرى كه با مردم داشت ، هرگاه متوجه كسى مى شد، بـا تمام بدن متوجه مى شد (نه آنكه مانند متكبران خود بين بگوشه چشم و ابرو بنگرد) رشـتـه مـوئى از گـودى گـلويـش تـا سر نافش كشيده و مانند خط ميان صفحه اى از نقره درخـشان بود (زيرا در ميان صفحه محدب نقره ، خط سياهى بنظر مى رسد و از اين تشبيه معلوم مى شود كه ساير قسمتهاى شكم بدون مو و براق بوده است ) و از گردن تا شانه مـانـنـد گلاب پاش تره ئى بو بينى داشت كه هنگام نوشيدن آب ، نزديك بود آب را پس زنـد، و چـون راه مـى رفت به جلو متمايل مى شد، مثل اينكه به سرازيرى مى رود، مانند پيغمبر خدا صلى اللّه عليه وآله ديده نشده ، نه پيش از او و نه بعد از او صلى اللّه عليه وآله .