استمرار حيات بعد از انتقال از دنيا
از آيات قرآن به طور وضوح استفاده ميشود كه مرگ انسان، پايان حياتش نيست؛ بلكه انتقال از حياتي به زندگي ديگر است. انسان با مرگ وارد عالم جديدي ميشود كه گستردهتر از عالم مادي است:
1 - خداوند متعال ميفرمايد: «الله يتوفي اْلانْفس حين موْتها والتي لمْ تمتْ في منامها فيمْسك التي قضي عليْها الْموْت ويرْسل اْلاخْري الي اجل مسمي ان في ذلك لآيات لقوْم يتفكرون»؛(179) «خداست كه وقت مرگ، ارواح خلق را ميگيرد و آن را كه هنوز وقت مرگش فرا نرسيده، روحش را در حال خواب قبض ميكند. سپس آن را كه حكم به مرگش كرده جانش را نگاه ميدارد و آن را كه حكم به مرگ نكرده به بدنش ميفرستد تا وقت معين، در اين كار نيز ادله قدرت الهي براي انديشمندان است.»
2 - همچنين ميفرمايد: «ولا تحْسبن الذين قتلوا في سبيل الله امْواتا بلْ احْياء عنْد ربهمْ يرْزقون...»؛(180) «مپنداريد كه شهيدان راه خدا مردهاند، بلكه زندهاند و در نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند...».
از آيات ديگر استفاده ميشود كه اين حيات برزخي، اختصاصي به شهدا ندارد، بلكه شامل تمام صالحان و كساني كه مطيع دستورات خداوند هستند نيز ميشود؛ خداوند متعال ميفرمايد: «ومنْ يطع الله والرسول فاوليك مع الذين انْعم الله عليْهمْ من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين وحسن اوليك رفيقا»؛(181) «و هر كسي كه خدا و رسول را اطاعت كنند، ايشان البته با كساني كه خدا به آنان لطف و عنايت كامل فرموده؛ يعني با پيامبران و صديقان و شهيدان و نيكوكاران محشور خواهند شد و اينان رفيقان نيكويي هستند.»
اگر شهدا نزد خدا زندهاند و روزي ميخورند، پس هر كس مطيع خدا و رسول باشد - و به دليل آن كه رسول نيز تابع دستورات رسالت خويش است، شامل خود حضرت نيز ميشود - او نيز با شهداست، اگر شهدا نزد خدا زندهاند، پس اينان نيز زندهاند و حيات برزخي دارند.
اگر كسي - همانند بنباز - بگويد: اينان زندهاند، ولي در بهشت نزد خداوند متعال هستند و از احوال اين دنيا اطلاعي ندارند.
در جواب ميگوييم: خداوند درباره خود چنين ميگويد: «وهو معكمْ ايْن ما كنْتمْ»؛(182) «و او با شماست هر جا كه هستيد.»
و ميفرمايد: «ايْنما تولوا فثم وجْه الله»؛(183) «هر كجا رو كنيد همان جا وجه خداست.»
و ميفرمايد: «نحْن اقْرب اليْه منْ حبْل الْوريد»؛(184) «و ما از رگ گردن به او نزديكتريم.»
حال اگر خداوند همه جا و با همه كس هست، پس شهدا نيز زندهاند و نزد خداوند روزي داده ميشوند. و اولياي الهي كه مطيع خدا و رسولند نيز اين گونهاند. علم غيب دارند، همانگونه كه خدا علم غيب دارد. قرآن ميفرمايد: «يعْلم خاينه اْلاعْين وما تخْفي الصدور»؛(185) «خداوند به خيانت چشم خلق و انديشههاي نهاني دلهاي مردم آگاه است.»
در روايات اسلامي به اين موضوع مهم اشاره شده است؛ از جمله بعد از آنكه كشتههاي مشركان را در چاه بدر انداختند، پيامبرصلي الله عليه وآله بر بالاي چاه آمد و مشركان را اين گونه خطاب كرد: «هر آينه شما همسايگان بدي براي رسول خدا بوديد، او را از منزلش بيرون ساخته و از خود طرد نموديد، سپس بر ضد او اجتماع نموده و با او محاربه كرديد، من آنچه را كه پروردگارم وعده داده بود، حق يافتم.» شخصي به ايشان عرض كرد: اي رسول خدا! چگونه شما با سرهايي كه از تن جدا شده است، سخن ميگوييد؟ پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «به خدا سوگند! تو از آنان شنواتر نيستي...».(186)
انس بن مالك از پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله نقل ميكند كه فرمود: «بنده هنگامي كه در قبرش گذارده ميشود و اصحابش او را ترك ميكنند، صداي كفش آنها را ميشنود...».(187)
متقي هندي به سند خود از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل ميكند كه فرمود: «هر كس وصيت نكند، به او اذن صحبت با مردگان داده نميشود. گفته شد: اي رسول خدا! مردگان سخن ميگويند؟ فرمود: آري، به زيارت ميآيند».(188)