2 - نسبت شرك به علماي اسلام
او در جايي ديگر علماي اسلام و مشايخ و اساتيد آنان را مورد خطاب قرار داده و ميگويد: «... و لم يميزوا بين دين محمدصلي الله عليه وآله ودين عمرو بن لحي الذي وضعه للعرب، بل دين عمرو عندهم دين صحيح»؛(128) «آنان بين دين محمدصلي الله عليه وآله و دين عمرو بن لحي كه براي عرب آن را وضع كرد، تمييز ندادهاند؛ بلكه دين عمرو نزد آنان دين صحيحي است.»
و اما اينكه عمرو بن لحي كيست، به قصهاي كه ابن هشام نقل ميكند گوش فرا دهيد. او ميگويد: «اولين كسي كه بتپرستي را به مكه و اطراف آن وارد كرد عمرو بن لحي بود. او سفري كه به بلقاء از اراضي شام داشت، مردماني را ديد كه بتها را عبادت ميكردند. از اين عمل سوال نمود، در جواب او گفتند: اين بتهايي است كه آنها را عبادت ميكنيم و هر گاه از آنان باران و نصرت ميخواهيم به ما باران داده و ما را ياري ميكنند.
عمرو بن لحي به آنان گفت: آيا از اين بتان به ما نميدهيد تا با خود به سرزمين عرب برده و آنها را عبادت كنيم؟ او با خود بت بزرگي به نام «هبل» برداشت و به مكه آورد و آن را بر پشت بام كعبه قرار داد و مردم را نيز به عبادت آن دعوت كرد.(129)
عبارت محمد بن عبدالوهاب دلالت بر تكفير صريح علماي مسلمين و حتي شيوخ و اساتيد خود دارد، تا چه رسد به عوام مردم؛ يعني هر كس كه در باب توحيد خلاف آنچه را كه او فهميده بگويد و به آن معتقد باشد كافر است و بر دين عمرو بن لحي بوده نه بر دين اسلام. آري كفري را كه به عموم مسلمانان و علمايشان نسبت داده به جهت اعتقاد به تبرك و استغاثه به ارواح اولياي الهي و برخي ديگر از عقايد است.