بحث ولايت در الغدير
در يك نگاه كلى ، تمامى مطالب الغدير را مى توان در دو موضوع خلاصه كرد . موضوع اول عبارت است از : اثبات ولايت مطلقه ائمه معصومين ( سلام الله عليهم اجمعين ) - از طريق تثبيت خلافت بلافصل امير المؤمنين (صلوات الله عليه ) - ،
ودوم : نفى ولايت غير معصوم در اسلام وبررسى آثار شوم وخانمانسوز ولايت غير معصوم بر جامعه اسلامى . مرحوم علامه در جلد هفتم الغدير در ذيل مبحثى تحت عنوان ( الخلافة عندنا إمرة الهية ) مى فرمايند :
" به نظر شيعه جايز نيست امر خلافت را در اختيار افراد امت ، يا افرادى از امت كه اهل حل وعقد هستند واگذار نمود ، زيرا عقل سليم حكم مى كند كه امام بايد ويژگيها و شرايطى داشته باشد كه عصمت و قداست روحى وسرشت پاك از جمله آنهاست " .
علامه در طى همين مبحث اشاره مى فرمايند كه تعيين امام معصومى كه بتوان ولايت عامه ومطلقه جامعه اسلامى را بدو سپرد تنها از جانب خداست ومردم تحت هيچ عنوانى حق انتخاب امامى كه داراى ولايت الهى باشد ندارند . مرحوم علامه درباره قاعده هميشگى جريان اينگونه انتخابات مى فرمايند :
" چه بسيار آبروها كه به سبب اينگونه انتخابات ريخته شده ، ومقدسات مورد اهانت قرار گرفته ، وحقايق ضايع گشته و حق ثابت رو به تباهى رفته است . در اين انتخابات ، مصالح عمومى پايمال گرديده ، آئينهاى درستى كه بايد جهان را به راهى شايسته اندازد رو به زوال ونابودى نهاده ، اساس سازش درهم ريخته ، و درهاى صلح و صفا به روى بشر بسته شده است ودر اثر جنگهاى خانمانسوز ، خونهاى پاكى بر زمين جارى گشته وبنيان و پيكره اسلام راستين سست گرديده واز هم گسيخته شده است . . . وخلاصه اينهمه بدبختيها و فجايع كه در اثر انتخاب مردم بوجود آمد كار را به جايى رساند كه فرومايگانى همچون آن فرد بى شخصيت كفن فروش ، ( 53 ) وآن دلال چارپا كه معاملات بازار او را به خود مشغول داشته بود ، ( 54 ) وآن بزازى ( 55 ) كه برادران ( و ديگر اقاربش ) را برگرده مردم تحميل مى نمود ، ( 56 ) وآن گوركنى ( 57 ) كه عرض خود را از طولش باز نمى شناخت ، وآن اسير آزاده شده تازه كار ونادان بى دادگر و غاصب ، ( 58 ) وآن شرابخوار باده پيما ، ( 59 ) وآن آزمند آشوبگر بى پروا ، ( 60 ) همگى چشم خود را به منصب فرمانروايى بر مسلمانان دوختند . بله ، همينان بودند كه بندگان خدا را بردگان خويش قرار داده واموال بيت المال را جزء دارايى خود شمرده وكتاب خدا ( قرآن ) را وسيله نيرنگ ودغلكارى قرار دادند ودين خدا را دستاويز تبهكاريهاى خويش ساختند " . ( 61 )
مبناى تحقيقى مرحوم علامه امينى حدود چهل سال است كه از تاريخ تدوين كتاب الغدير مى گذرد وبه جرأت مى توان گفت كه در دنياى تحقيقات اسلامى كسى نيست كه با نام الغدير وبا نام علامه امينى ناآشنا باشد ، اين كتاب در 20 جلد به زبان عربى ، با نثر بسيار پخته وادبى نگارش يافته كه تاكنون ( 11 ) جلد آن به طبع رسيده است .
آية الله العظمى سيد محسن حكيم و آية الله سيد حسين حمامى درباره اين كتاب گفته اند : " لا يأتيه البالطل من بين يديه " 62 و آيات عظام سيد عبد الهادى شيرازى و شيخ محمد رضا آل ياسين و علامه اردوبارى گفته اند : " لا ريب فيه هدى للمتقين " . ( 63 ) با آن كه مطالب الغدير به مذاق بسيارى خوشايند نيست ، از آنجائيكه با اتكاء به منابع و مآخذ متقن نوشته شده است تاكنون ظرف اين مدت چهل سال كسى يا گروهى نتواسته نقدى يا ردى بر كتاب الغدير و يا حتى نقدى بر صفحهاى از الغدير بنگارد .
مرحوم علامه خود مى فرمود : " من براى نوشتن الغدير ، 10 هزار كتاب را ( كه ممكن است هر كتاب در چندين مجلد باشد ) از باى بسم الله تا تاى تمت خوانده ام ( 64 ) وبه 100 هزار كتاب مراجعات مكرر داشتهام " . مصادر ومنابعى كه در كتاب الغدير مورد استناد قرار گرفته همگى از منابع علماى اهل سنت است ، واين بدين معنا نيست كه كتب اهل سنت در نظر علامه امينى داراى اعتبار ، ويا كتب علماى مذهب شيعه غير قابل اعتماد است . يكى از قواعد اساسى منطقى در جدل ، احتجاج از طريق ارائه مسلمات طرف مقابل است . مرحوم علامه با عنايت به همين قاعده منطقى ، مطالب الغدير را با استناد به اقوال و آراء اهل سنت استوار ساختهاند وخود مى فرمايند : " مطالبى كه ما در الغدير گفتهايم مذهبى نيست بلكه اسلامى است " ، يعنى مسائلى نيست كه فقط مذهب شيعه بدان معتقد باشد بلكه مطالبى است كه در ميان جميع مذاهب اسلامى متفق عليه است .
برخى تصور باطلى از الغدير دارند ومى پندارند الغدير باعث تفرقه وجدايى مذاهب اسلامى از يكديگر مى گردد ، كسانى كه اين تصور را دارند نه تنها الغدير را مطالعه نكرده اند بلكه از تأثير الغدير در ممالك اسلامى بى اطلاع هستند . اولا هر كس كه الغدير را بخواند در مى يابد كه مؤلف كتاب از حسن نيت كاملى برخوردار است ومنظور وى از تدوين اين كتاب تنها اظهار حقايق تاريخ اسلام مى باشد .
ثانيا مطالب الغدير چيزى نيست كه نظرات شخصى مرحوم امينى باشد وكثرت منابعى كه در الغدير بدانها اشاره شده است شاهد اين مدعاست . تقريبا مى توان گفت جملهاى بدون دليل وبدون مأخذ در الغدير نوشته نشده است . لذا اگر كسى بخواهد ادعا كند كه كتاب داراى تأثير تفرقه كلمه مى باشد ، بايد بپذيرد تمامى كتابهايى كه در الغدير به آنها ارجاع شده است ريشههاى اصلى اين تأثير است وما مى دانيم كه مآخذ الغدير عبارت است از امهات كتب اسلامى غير شيعى از جمله صحاح سته .
ثالثا پس از انتشار الغدير ، مقالات متعددى در مجلات فرهنگى مصر وسوريه وعراق و . . . در تجليل از اين كتاب درج گرديد ( 65 ) وسيل نامه هاى تقدير از سراسر ممالك اسلام جارى شد . اكثر نويسندگان اين نامهها از علماى بزرگ اهل سنت هستند از ملوك ووزراى كشورهاى اسلامى گرفته تا ائمه جمعه وجماعات واساتيد دانشگاهها براى الغدير تقريظ نوشتند وبه قدردانى از زحمات مؤلف آن پرداختند . از ميان اين نامهها واين تقاريظ ، نزديك به 50 نمونه در مقدمه مجلدات الغدير درج گرديده است . اين نامهها واين مقالات همگى بيانگر اين مطلب است كه الغدير كتابى است كه كليه فرق اسلامى بر مطالب مستند آن اتفاق نظر دارند . اينك براى آشنايى اجمالى با اين كتاب ، به معرفى اهم عناوين آن مى پردازيم .
اين عناوين فقط ذكر جلوه هايى از كتاب الغدير مى باشد وبه اين معنا نيست كه به كل موضوعات آن اشاره شده است . همچنين بايد توجه داشت ارجاعاتى كه در اين نوشتار به الغدير داده ايم ، به متن عربى كتاب است ونه ترجمه هاى فارسى . شايان ذكر است كه كليه مطالبى كه پس از اين بيان مى گردد مبتنى بر مصادر ومنابع علماى اهل سنت مى باشد كه تفصيل آن در الغدير آمده است . ( 66 )
ذيحجة سال 1410 هجرى قمرى مطابق با تيرماه 1369 شمسى
محمد امينى نجفى