علامت هاى غير حتمى
و اما علامات غير حتميه : پس آنها بسيار است بعضى ظاهر شده و بعضى هنوز واقع نشده و ما در اينجا به بعضى از آنها به نحو اجمال اشاره مى كنيم :
اول ـ خراب شدن ديوار مسجد كوفه است .(198)
دوم ـ جارى شدن نهرى است از شط فرات در كوچه هاى كوفه .(199)
سوم ـ آباد شدن شهر كوفه است بعد از خراب شدن آن .(200)
چهارم ـ آب درآوردن درياى نجف است .(201)
پنجم ـ جارى شدن نهرى است از فرات به غرى كه نجف اشرف باشد.(202)
ششم ـ ظاهر شدن ستاره دنباله دار است در نزديك ستاره جدى .(203)
هفتم ـ ظاهر شدن قحطى شديد است قبل از ظهور آن حضرت .(204)
هشتم ـ وقوع زلزله و طاعون شديد است در كثيرى از بلاد.(205)
نهم ـ قتل بيوح است يعنى قتل بسيار كه آرام نمى گيرد.(206)
دهم ـ تحليه مصاحف و زخرفه مساجد و تطويل منارات است .(207)
يازدهم ـ خراب شدن مسجد براثا است .(208)
دوازدهم ـ ظاهر شدن آتشى است در سمت مشرق زمين كه تا سه روز يا هفت روز در ميان زمين و آسمان افروخته مى شود كه محل تعجب و خوف باشد.(209)
سيزدهم ـ ظاهر شدن سرخى شديد است كه در اطراف آسمان پهن مى شود كه همه آسمان را مى گيرد.(210)
چهاردهم ـ كثرت قتل و خونريزى است در كوفه از جهت رايات مختلفه .(211)
پانزدهم ـ مسخ شدن طايفه اى است به صورت قرده و خنازير.(212)
شانزدهم ـ حرك كردن بيرقهاى سياه است از خراسان .(213)
هـفـدهـم ـ آمـدن بـاران شـديـدى اسـت در مـاه جـمـادى الثـانـيـه و مـاه رجـب كـه مثل آن هرگز ديده نشده .(214)
هـيـجـدهـم ـ مـطـلق العـنـان شـدن عـرب اسـت كـه به هر جا كه خواهند بروند و هرچه خواهند بكنند.(215)
نوزدهم ـ خروج سلاطين عجم است از شاءن و وقار.(216)
بـيـسـتم ـ طلوع نمودن ستاره اى است از مشرق كه مانند ماه درخشنده و روشنى دهنده باشد و بـه شـكل غره ماه باشد و دو طرف آن كج باشد به نحوى كه نزديك است از كجى به هم وصل شود و چنان درخشندگى داشته باشد كه چشمها را خيره نمايد.(217)
بـيـست و يكم ـ فرو گرفتن ظلمت كفر و فسوق و معاصى است تمام عالم را و شايد مقصود از ايـن عـلامـت غـلبـه كفر و فسق و فجور و ظلم است در عالم و انتشار اين امور است در تمام بـلاد و كـثـرت مـيـل خلق است به اطوار و حالات كفار و مشركين از گفتار و كردار و تعيش و اوضـاع دنـيـويـه و تـشـبـه بـه ايـشـان در حركات و سكنات و مساكين والبسه ؛ و ضعف و سـسـتـى حـال ايـشـان اسـت در امـر ديـن و آثـار شـريـعت و عدم تقيد ايشان به آداب شرعيه خصوصا در جزء اين زمان كه يوما فيوما حالات مردم در تزايد و اشتداد است در تشبه به اهـل كـفـر از جـمـيـع جـهـات دنـيـويـه بـلكـه در اخـذ قـواعـد كـفـر و عـمـل نـمـودن بـه آن در امـور ظـاهـريـه و بـسـيـار اسـت كـه اعـتـقـاد و اعـتـمـاد كـامل به اقوال و اعمال ايشان مى نمايند و وثوق تمام در كليه امور به آنها دارند و بسا بـاشـد كـه سـرايـت بـه سـوى عـقـايـد كـثـيـرى خـواهـد نـمـود كـه بـالمـره اصـل عـقـايـد ديـنـيـه اسـلام را از دسـت مـى دهـنـد بـلكـه اطفال خردسال را به آداب و قواعد ايشان تعليم مى نمايند؛ چنانچه فعلا مرسوم است كه در بـدايـت امـر نـمـى گـذارنـد كـه آداب و قـواعد دين اسلام در اذهان ايشان رسوخ نمايد و حـال كـثـيـرى از ايـشان بعد از بلوغ منجر به فساد عقيده و عدم تدين به دين اسلام خواهد شـد و بـر ايـن مـنوال تعيش خواهند نمود و هكذا حال كسانى كه معاشرت با چنين اشخاصى دارنـد و اهـل و عـيـال ايـشـان كـه تـبـعـه ايـشـان انـد؛ بـلكـه اگـر نـيـكـو تـاءمـل نـمـايـى مـى بـيـنـى كـه كـفـر بـر عـالم مـحـيـط شـده اسـت الا اقـل قـليل و مقدار يسير از عباداللّه كه آن هم غايب ايشان از ضعفاءالايمان و نواقص اسلام انـد؛ چـه آنكه اكثر بلاد معموره در تصرف كفار و مشركين و منافقين است و اكثر از اهالى و از اهـل كـفـر و شـرك نـفـاق انـد مـگـر بـر سـبـيـل نـدرت و اهـل ايـمـان كـه اثـنـى عشريه باشند هم به جهت اختلاف در عقايد اصوليه دينيه و مذهبيه چـنـانـچـه مـتـفـرق و مـشـتـت انـد كـه اهـل حـق در مـيـان ايـشـان نـادر و قـليـل از اهـل ايـمـان هـم از عـوام و خـواص بـسـيـارى از ايـشـان بـه جـهـت ارتـكـاب بـه اعـمـال قـبـيـحـه و افـعـال شـنـيـعـه و مـحـرمـه از اقـسـام مـعـاصـى و مـحـرمـات و كل حرام و ظلم و تعدى هريك بر ديگرى در امور دينيه و دنيويه چنان ظلم بر انفس خود مى نمايند كه از اسلام و ايمان چيزى در نزد ايشان باقى نمانده مگر اسمى كه غير مطابق با مـسمى است و رسمى كه مخالف با آثار شريعت است . پس در روى زمين باقى نخواهد ماند فـعـلا از اسـم اثـرى مگر بسيار قليل كه آن هم مغلوب و منكوب و از وجود ايشان به ظاهر شـرع در تـرويـج ديـن اثـرى مـترتب نخواهند شد و ( معروف ) در نزد مردم بالمره ( منكر ) و ( منكر ) ، ( معروف ) شده است و از اسلام باقى نمانده مگر مـجـرد اسـم و رسـم ظـاهـرى و گـويـا بـالمـره طـريقه اميرالمؤ منين عليه السلام و سجيه مرضيه ائمه طاهرين عليهم السلام از دست رفته است و نزديك است ـ العياذ باللّه ـ طومار شـريـعـت بـالمـره پـيـچـيده شود و به مراءى و مسمع همه خلق است كه آنچه ذكر شد يوما فيوما در تضاعف و اشتداد است و آنچه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به آن خبر داد كـه اسـلام در اول ظهورش غريب بود و بعد از اين هم بر مى گردد و غريب مى شود در جـزء ايـن زمـان ظـاهر و هويدا شد و قريب به آن است كه تمام عالم پر شود از ظلم و جور بـلكـه فـى الحـقـيـقـة عـيـن ظـلم و جـور اسـت . پـس بـايـد ايـن قـليـل از عـِبـادُاللّه الْمـُؤْمـِنـيـن عـَلَى الدَّوام لَيـْلا وَ نـَهـارا مسئلت نمايند از روى تضرع و ابتهال كه حق تعالى تعجيل فرمايد فرج آل محمّد عليهم السلام را.(218)