پـاسـخ امـام جـواد عـليـه السـلام بـه سـى هـزار سـؤال
هفتم ـ در جواب دادن آن حضرت است از سى هزار مساءله :
شيخ كلينى و ديگران روايت كرده اند از على بن ابراهيم از پدرش كه گفت :
رخصلت خواستند گروهى از اهل نواحى از ورود بر حضرت جواد عليه السلام آن جناب اذن داد، پس داخل شدند و سؤ ال كردند از آن حضرت در يك مجلس از سى هزار مساءله ، حضرت جواب داد همه را و در آن وقت آن حضرت ده سال داشت .(21)
مـؤ لف گـويد: كه ممكن است در وقت سؤ ال هر يك از آن جماعت مساءله خود را مى پرسيد از آن حـضـرت و مـلاحـظـه نـمـى كـرد كـه ديـگـرى سـؤ ال مـى كـنـد و جـواب داده حـضـرت از اكثر آنها به ( لا ) و ( نعم ) و ممكن است آنـچـه چـون حـضـرت بـر ضـمـايـر آنـهـا مـطـلع بـود تـا سـائل شـروع مـى كـرده بـه سؤ ال ، خود حضرت جواب او را مى داده و نمى گذاشته سؤ ال خود را بيان كند. چنانكه روايت شده شخصى خدمت آن حضرت ، عرض كرد: فدايت شوم ، حـضـرت فرمود: قصر نكن ، مردم پرسيدند اين چه بود كه فرمودى ؟ فرمود: اين شخص مـى خـواسـت سؤ ال كند از من كه ملاح در كشتى نماز خود را به قصر بخواند يا تمام ، من گـفـتـم نـماز خود را قصر نخواند. و علامه مجلسى رحمه اللّه وجوهى چند در رفع استبعاد اين حديث فرموده كه مقام نقلش نيست .(22)
واللّه العالم .