دوم ـ ابـوعـبـداللّه عـبـدالرحمن بن الحجاج البَجَلىِّ الكُوفى بَيّاعُ السّابرى مَرْمِىُّ ثِقَةٌ جَليلُالْقَدْر

اسـتـاد صـفـوان بـن يـحـيـى واز اصحاب صادق وكاظم عليهما السلام ورجوع به حق كرده ومـلاقـات كـرده حـضـرت رضـا عـليـه السـلام را ووكيل حضرت صادق عليه السلام بوده ووفـات كـرده در عـصـر حـضـرت رضـا عـليه السلام بر ولايت . وروايت شده كه حضرت ابـوالحـسـن عـليـه السـلام شـهادت بهشت براى اوداده ،(187) وحضرت صادق عـليـه السـلام بـه وى فـرمـوده كـه تـكـلم كـن بـا اهـل مدينه همانا من دوست مى دارم كه در رجـال شـيـعه مانند تورا ببينم .(188) وهم از آن جناب مروى است كه هركه مرد در مـديـنـه حق تعالى اورا مبعوث فرمايد در آمنين روز قيامت . واز جمله ايشان است يحيى بن حبيب وابوعبيده حذّاء وعبدالرحمن بن حجاج .(189)
اما آن خبرى كه از ابوالحسن مروى است كه ذكر فرمود عبدالرحمن بن حجاج را و فرمود: اِنَّهُ لَثـَقـيـلٌ عـَلَى الْفـُؤ ادِ،(190) شـايـد مـراد از ثـقـالت اوبـر دل ، دل مـخـالفـين باشد، يا آنكه مراد آن است كه از براى اوموقعى است در نفس ، يا آنكه ثـقـالت اوبه جهت ملاحظه اسم اوباشد؛ چه آنكه عبدالرحمن اسم ابن ملجم است وحجاج اسم حـجـاج بـن يـوسـف ثـقـفـى ، ومـسـلّم اسـت كـه اسامى مبغضين اميرالمؤ منين عليه السلام نزد اهـل بـيـت آن حـضـرت بـلكـه نـزد شـيـعـيـان ودوسـتـانـش ، ثقيل ومكروه است .
سـبـط ابـن جوزى در ( تذكره ) در ذكر اولاد عبداللّه بن جعفر بن ابى طالب گفته كه هيچ كس از بنى هاشم فرزند خود را معاويه نام ننهاد مگر عبداللّه بن جعفر، و چون اين نـام را بـر اولاد خـود گـذاشـت بـنـى هـاشـم ترك اونمودند وبا اوتكلم نكردند تا وفات كرد.(191)
لكـن مـخـفـى نماند: چنانكه گفته شد نام عبدالرحمن نزد شيعيان اميرالمؤ منين عليه السلام ثـقـيـل اسـت واما دشمنان آن حضرت از اين اسم خوششان مى آيد. همانا روايت شده از مسروق كه گفت : وقتى در نزد حميراء نشسته بودم وحديث مى كرد مرا كه ناگاه غلامى را ندا كرد كه سياه بود، وبه اوعبدالرحمن مى گفت ، چون غلام حاضر شد حميراء روكرد به من وگفت : مـى دانـى بـراى چـه اين غلام را عبدالرحمن نام نهادم ؟ گفتم : نه ، گفت : از اين جهت محبت ودوستى من با عبدالرحمن ابن ملجم .(192)