هفتم ـ زرارة بن اعين شيبانى است

كـه جـلالت شـاءن و عظمت قدرش زياده از آن است كه ذكر شود، جمع شده بود در او جميع خـصـال خـيـر از عـلم و فـضل و فقاهت و ديانت و وثاقت ، از حواريين صادقين عليهما السلام اسـت و او هـمـان اسـت كـه يـونـس بـن عـمـار حـديـثـى از او نـقـل كـرده بـراى حـضـرت صادق عليه السلام در باب ارث كه او از حضرت باقر عليه السلام نقل كرده بود. حضرت صادق عليه السلام فرمود آنچه را كه زراره روايت كرده از ابوجعفر عليه السلام ، پس جايز نيست كه ما رد كنيم .(171) و روايت شده كه آن حـضـرت بـه فـيـض بن مختار فرموده كه هر وقت خواستى حديث ما را پس اخذ كن از اين شخص نشسته و اشاره فرمود به زراره .(172)
و نـيـز از آن حضرت مروى است كه درباره زراره فرمود: ( لَوْلا زُرارَةُ لَقُلْتُ اِنَّ اَحاديثَ اَبى سَتَذْهَبُ. ) (173)
و گذشت در بريد كه زراره يكى از اوتاد زمين و اعلام دين است .
و هم روايت است كه وقتى حضرت صادق عليه السام به او فرمود اى زراره ! اسم تو در نـامـهـاى اهـل بهشت بى الف است ، گفت : بلى فدايت شوم اسم من عبدربّه است و لكن ملقّب شـدم بـه زراره ، و از او نقل شده كه مى گفته : به هر حرف كه از امام جعفر صادق عليه السلام مى شنوم ايمان من زياده مى شود.(174)
و از ابـن ابـى عـمـيـر كـه از بـزرگـان فـضـلاء شـيـعـه اسـت نقل است كه وقتى به جميل بن درّاج كه از اعاظم فقها و محدثين اين طايفه است گفت كه چه نيكو است محضر تو و چه زينت دارد مجلس افاده تو، گفت : بلى ، لكن به خدا سوگند كه نـبـوديـم مـا در نـزديـك زراره مـگـر بـه مـنـزله اطـفـال مـكـتـبـى كـه در نـزد مـعـلم خـود بـاشند.(175) و ابوغالب زرارى در رساله اى كه به جهت فرزند فرزندش مـحـمـّد بـن عـبـداللّه نـوشـتـه ، فرموده : روايت شده كه زراره مردى وسيم و جسيم و ابيض اللّون بـوده و هـنـگامى كه به نماز جمعه مى رفت بر سرش برنسى بود و در پيشانيش اثـر سـجـده بـود و بر دست خود عصايى داشت ، مردم احتشام او را به پا مى داشتند و صف مـى زدنـد و نـظـر بـه حـسـن و هـيـئت و جـمـال او مـى نـمـودنـد و در جـدل و مـخـاصـمـت در كلام امتيازى تمام داشت و هيچ كس را قدرت آن نبود كه در مناظره او را مغلوب سازد الاّ آنكه كثرت عبادت او را از كلام واداشته بود و متكلمين شيعه در سلك تلاميذ او بـودنـد، هـفـتـاد سـال عـمـر كـرد، و از بـراى آل اعـيـن فـضـايـل بـسـيـارى اسـت و آنـچـه در حـق ايـشـان روايت شده زياده از آن است كه براى تو بنويسم . الخ انتهى .(176)
مـؤ لف گـويد: كه وفات زراره بعد از وفات حضرت صادق عليه السلام واقع شد به فـاصـله دو مـاه يـا كـمـتر، و زراره در وقت وفات آن حضرت مريض بود و به همان مرض ‍ رحلت كرد رحمه اللّه .
و بـدان كـه بـيـت اعـيـن از بـيـوت شـريـفـه اسـت و غـالب ايـشـان اهـل حـديـث و فـقـه و كـلام بـوده انـد و اصـول تـصـانـيـف و روايـات بـسـيـار از ايـشـان نقل شده است و زراره را چند تن اولاد بود از جمله رومى و عبداللّه مى باشند كه هر دو تن از ثـقات روات اند، و ديگر حسن و حسين است كه حضرت صادق عليه السلام در حق ايشان دعا كرده و فرموده :
( اَحـاطـَهـُمَا اللّهُ وَ كَلاهُما وَ رَعاهُماَ وَ حَفِظَهُما بِصَلاحِ اَبيهِما كَما حَفِظَ الْغُلامَيْنِ. ) (177)
و بـرادران زراره ، حـمـران و بـكـيـر و عـبدالرحمن و عبدالملك تمامى از اجلاء مى باشند اما حمران كه گذشت حالش و بكير همان است كه حضرت صادق عليه السلام او را ياد كرده و فـرمـوده : ( رَحـِمَ اللّهُ بـُكـَيْرا وَ قَدْ فَعَلَ ) و نيز روايت شده كه بعد از فوت او حضرت فرموده : ( وَاللّهُ لَقَدْ اَنْزَلَهُ اللّهُ بَيْنَ رَسُولِهِ وَ اَميرِالمُؤ مِنينَ ـ صلواتُ اللّهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْهِما ) (178)
و اولاد و احفاد او اهل حديث اند، و از براى آن جناب در بيرون شهر دامغان بقعه و مزارى است مـعـروف و عبدالرحمن بن اعين همان است كه مشايخ شهادت بر استقامت او داده اند، و عبدالملك بـن اعـيـن هـمـان اسـت كـه حضرت صادق عليه السلام بر او ترحم فرموده و قبر او را در مـديـنـه بـا اصـحـاب خـود زيـارت كـرده و عـارف به نجوم بوده و فرزندش ضريس بن عبدالملك از ثقات روات است .(179)