شرح حال على اصغر بن سجاد عليه السلام

ذكر على اصغر بن الا مام زين العابدين عليه السلام و پسرش حسن افطس و اولاد و اعقاب او:
هـمـانـا عـلى بـن عـلى بـن الحـسـيـن عـليـه السلام كوچكترين فرزندان حضرت سجاد عليه السـلام بـوده و صـاحـب شـرف و قـدر بـوده ، و گـفـتـه شـده كـه از بـراى او آثـارى از فضايل و مناقب بوده و حضرت امام زين العابدين عليه السلام او را به نام برادرش على بن الحسين عليه السلام نام نهاد و اولاد او بسيار شدند.
صاحب ( عمدة الطالب ) مى گويد: على اصغر مكنّى به ابوالحسن است و از پسرش حسن افطس اعقاب پيدا كرد (188) ابونصر بخارى گفته است : افطس با محمّد بـن عـبـداللّه بن الحسن نفس زكيه خروج كرد و رايتى بيضاء در دست داشت و آزموده بود و هـيـچ كـس بـه شـجـاعـت و صـبـر او بـا نـفـس زكـيـه خـروج نـنـمـود، و افـطـس را بـه سـبب طـول قـامـت ( رمـح (189) آل ابـوطـالب ) مى گفتند.(190) ابـوالحسن عمرى گفته كه افطس صاحب رايت صفراء نفس زكيه بود و چون نفس زكيه به قتل رسيد حسن افطس مختفى گرديد و چون حضرت امام جعفر صادق عليه السلام به عراق آمد و ابوجعفر منصور را بديد به وى فرمود: اى اميرالمؤ منين ! مى خواهى كه به حضرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم احـسانى كرده باشى ؟ گفت : بلى يا اباعبداللّه . فرمود: از پسر عمّش حسن بن على بن على يعنى افطس درگذر، منصور از او در گذشت .
و روايت شده از سالمه كنيز حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ، كه گفت : مريض ‍ شد حـضـرت امـام جـعـفـر صـادق عـليـه السـلام پـس ترسيد بر خود پس موسى عليه السلام پـسـرش را بخواست و فرمود: اى موسى ! بده به افطس هفتاد اشرفى و فلان و فلان ، سـالمـه گـويـد: مـن نـزديـك شـدم و گـفـتـم آيـا عـطـا مـى كـنـى بـه افـطـس و حال آنكه نشست در كمين تو و مى خواست تو را بكشد؟ فرمود: اى سالمه ! مى خواهى من از آن كـسـان بـاشـم كـه خـداى تـعـالى فـرمـوده ( وَ يـَقـْطـَعـُونَ مـا اَمـَرَ اللّهِ بـِهِ اَنـْ يـُوصـَل عـ( (191) ؛ يعنى قطع مى كنند و مى برند چيزى را كه حق تعالى فرمان كرده كه به هم پيوسته دارند، يعنى رحم .(192) و حسن افطس را اولاد بـسـيـار اسـت و عقب او از پنج تن است : على الحورى و عمر و حسين و حسن مكفوف و عبيداللّه قتيل برامكه .
امـا على الحورىّ(193) بن افطس بن على اصغر بن الا مام زين العابدين عليه السـلام مـادرش امّ ولد اسمش عبّاده بوده ، و على شاعرى فصيح و همان كس باشد كه دختر عـمـر عـثـمـانـيـّه را كـه از نـخـست در تحت نكاح مهدى عباسى بود به نكاح درآورد و موسى الهادى را اين امر اگران افتاد و فرمان داد تا او را طلاق گويد.
عـلى امـتناع نمود و گفت : مهدى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم نبوده است تا زنان او بـعـد از وى بر ديگران حرام باشند و از من اشرف نبوده است ، موسى هادى از اين سخن در خـشـم شد و فرمان داد چندان او را بزدند تا بى هوش گشت ، و اين على را هارون رشيد به قتل رسانيد.