10ـ توجیهات غیر وجیه!

1ـ طرفداران نظریّه تنزیه و قداست مطلق، هنگامى که در برابر انبوه تضادها قرار مى گیرند، خود را با این توجیه قانع مى کنند که صحابه همه «مجتهد» بودند، و هر کس مطابق اجتهاد خود عمل مى کرد.
به یقین این یک نوع فریب وجدان است که این برادران در برابر چنان تضادهاى آشکارى به آن متوسّل مى شوند.
آیا زدن یک صحابى مؤمن به خاطر یک انتقاد «نازکتر از گل» و یک امر به معروف و نهى از منکر ساده، نسبت به حیف و میل بیت المال تا آن جا که بیهوش شود و نمازش از دست رود، اجتهاد است؟
آیا شکستن دنده یک صحابى معروف دیگر به خاطر اعتراض به نصب یک مرد شرابخوار (ولید) به عنوان فرماندار کوفه، نوعى اجتهاد محسوب مى شود؟
و از آنها مهمتر، افروختن آتش جنگ هایى که ده ها هزار نفراز مسلمین را به کشتن داد، آن هم به خاطر جاه طلبى و سیطره بر حکومت اسلامى، ودر مقابل امام مسلمین که علاوه برمقامات الهى، از سوى قاطبه مردم برگزیده شده بود، اجتهاد است؟
اگر این ها ـ و مانند آن ـ از شعب و شاخه هاى اجتهاد است، تمام جنایات را در طول تاریخ مى توان با آن توجیه کرد.
اضافه بر این، آیا اجتهاد منحصر به صحابه بود یا لااقل در چند قرن بعد نیز مجتهدان در امّت اسلامى فراوان بودند و به اعتراف گروهى از اندیشمندان اهل سنّت و تمام علماى شیعه، امروز هم باب اجتهاد به روى همه علماى آگاه باز است؟
آیا اگر کسانى مرتکب چنین اعمالى شوند، حاضر هستید اعمال آنها را توجیه کنید؟! به یقین، نه.
2ـ گاه مى گویند ما وظیفه داریم درباره آنها سکوت کنیم،
«(تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ); آنها امّتى هستند که درگذشتند، اعمال آنها براى خودشان است و اعمال شما هم براى خودتان و شما مسئول اعمال آنها نیستید».(1)
ولى سؤال این جاست، اگر آنها در سرنوشت ما تأثیرى نداشتند، این سخن خوب بود، ولى ما مى خواهیم روایات پیامبر را به وسیله آنها دریافت داریم و آنها را الگوى خود قرار دهیم، آیا نباید ثقه را از غیر ثقه و عادل را از فاسق بشناسیم تا به مضمون آیه شریفه «(إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَیَّنُوا); هر گاه شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد بدون تحقیق نپذیرید»(2)، عمل کنیم.
* * *
1. سوره بقره، آیه 134.
2. سوره حجرات، آیه 6 .