نتیجه بحث در پیرامون «ازدواج موقت»

از بحثهایى که تاکنون درباره ازدواج موقت داشتیم چنین نتیجه مى گیریم:
ازدواج عبارت است از یک نوع علاقه و ارتباط خاص میان زن و مرد که آثار مختلف حقوقى در بر دارد، ازدواج نیازمند به عقد مخصوصى است که با ایجاب و قبول تحت شرایط معینى انجام مى گیرد.
اگر ازدواج از نظر «مدت» هیچ گونه قید و محدودیتى نداشته باشد «ازدواج دائم» صورت مى گیرد که براى همیشه باقى خواهد بود مگر اینکه چیزى از قبیل طلاق و امثال آن موجب از هم پاشیدن آن شود.
ولى اگر مدت آن معین و محدود ـ یک روز، یک ماه، یک سال یا بیشتر ـ باشد «ازدواج موقت و غیر دائمى» خواهد بود، ولى از نظر مفهوم ازدواج و همسرى هیچ گونه فرقى میان این دو نیست، تنها تفاوتى که وجود دارد همان اختلاف طول مدت این دو نوع از ازدواج مى باشد.
این دو نوع ازدواج در بسیارى از احکام و آثار مشترکند، تنها در موارد محدودى با هم متفاوتند ولى این تفاوت یک تفاوت اصولى و جوهرى نیست، بلکه مانند تفاوت صنف هاى یک نوع است مثل تفاوت نژاد سیاه و سفید، با حفظ وحدت کلمه و حقیقت. این اختلاف کیفیت منحصر به عقد ازدواج، و شرکت دو انسان در زندگى، نیست بلکه نظیر این نوع اختلاف در انواع معاملات و مالکیت که به واسطه خرید و فروش به وجود مى آید هست; مثلا گاه مى شود انسان معامله مطلق و بدون قید و شرط انجام مى دهد، اثر چنین معامله اى مالکیت ابدى و همیشگى است که جز با یک وسیله اختیارى مانند خریدوفروش مجدد، هبه، صلح یا یک وسیله غیر اختیارى مانند ورشکست شدن، مردن و امثال آنها، از بین نخواهد رفت.
ولى گاهى از همان اوّل، مالکیت، محدود به وقت معینى است به این معنا که خیار فسخ یا انفساخ(1) در آن قرار داده شده، بدیهى است عمر چنین ملکیتى کوتاه و محدود به همان مدتى است که در عقد تعیین گردیده (تا زمان فسخ یا انفساخ قهرى) و در هر حال اینها مطالبى است که عقل و شرع در آن اتفاق نظر دارند.
بنابراین، اى دانشمندان و اى علماى اسلام! و شما اى نویسندگان، این همه سر و صدا درباره «متعه» که نوعى از ازدواج عادى است براى چیست؟ آیا این مطلب جاى سرزنش دارد که شما همیشه به شیعه حمله و سرزنش مى کنید؟
آیا این بحث فشرده و کوتاه کافى نیست که شما را از برافروختن آتش عداوت در میان مسلمانان باز دارد و وادار به انقیاد و تسلیم در برابر حق کند؟
به عزّت حق و شرافت حقیقت سوگند، من در آنچه گفتم جز از «حق» طرفدارى نکردم، و اگر انتقادى کردم تنها انتقاد من از باطل بود. تکیه گاه ما خداست و بازگشت همه ما به سوى اوست.
درباره عقد نکاح و ازدواج از نظر شیعه به همین قدر قناعت مى کنیم، البته بحثهاى زیادى درباره احکام نکاح، احکام اولاد، نفقه، انواع عدّه، و امثال آن باقیمانده که از عهده این مختصر بیرون است و باید در کتابهاى ارزشمند فقهى دانشمندان شیعه مطالعه نمود.
خوشبختانه انواع و اقسام کتابها در این زمینه تألیف یافته: بعضى به قدرى مختصر و فشرده است ـ و در عین اختصار تمام ابواب فقه را از طهارت تا حدود و دیات در بر دارد ـ که تمام مسائل را در یک صد صفحه معمولى مطرح مى کند، در مقابل، بعضى به قدرى مشروح است که ابواب فقه را در بیست جلد (هر جلد به اندازه صحیح بخارى، و صحیح مسلم) جمع آورى نموده، مانند کتاب «جواهر» و «حدائق»، و در میان این دو نوع، حد وسط هایى نیز هست که از شمارش بیرون مى باشد.(2)
* * *
1 . «شرط انفساخ» یک نوع «شرط نتیجه» است که در فقه معروف مى باشد به این معنا که طرفین معامله شرط مى کنند چنانچه فلان جریان پیش آید و یا یکى از طرفین فلان کار را انجام دهد عقد خود به خود فسخ شود بدون اینکه محتاج به اجراى صیغه فسخ باشد.
2 . از جمله علوم اسلامى که سیر تکاملى خود را نزد شیعه کاملا طى کرده است همین علم فقه مى باشد، راستى وسعت و نظم و دقت «فقه شیعه» بى نظیر است و انسان تا از نزدیک این موضوع را بررسى نکند باور نخواهد کرد، انواع مسائل مشکل و پیچیده حتى فروع نادر فقهى در کتابهاى مبسوط فقه شیعه مورد بحث و بررسى کامل قرار گرفته، حتى در فروع و مسائل مستحدثه (مسائلى که در عصر ما مورد) ابتلا واقع شده مانند بیمه و سرقفلى و انواع شرکتها و حق چاپ و امثال اینها نیز کتابهاى متعددى تألیف یافته است، و این موفقیت را شیعه در درجه اوّل مدیون ائمه اهل بیت(علیهم السلام) مى باشد که باب اجتهاد را به روى شیعه گشوده و با روایات و احادیث خود انواع راهنمایى ها را نسبت به آنها نمودند.