تهمتهاى ناروا به شیعه

اکنون قسمتى دیگر از گفتار «احمد امین» را مورد بررسى قرار مى دهیم:
او مى گوید: «آیین یهودیت در تشیّع از طریق اعتماد به «رجعت» خودنمایى کرده است!».
ولى اى کاش مى دانستیم آیا عقیده به «رجعت» یکى از ارکان و اصول مذهب شیعه است تا موجب ایراد بر این مذهب گردد و بگویند یهودیت در آیین تشیّع از طریق قول به رجعت خودنمایى کرده است، آیا کسى که اطلاع او از مذهبى تا این پایه سطحى مى باشد بهتر این نیست که سکوت اختیار کند. در میان عرب ضرب المثلى است مى گویند: «إذا لَمْ تَسْتَطِعْ أمْراً فَدَعْهُ; کارى را که از تو ساخته نیست رها کن!».
روشنتر بگوییم: موضوع رجعت اگر چه نزد شیعیان از ضروریات محسوب مى شود ولى نه اعتقاد به آن از واجبات است و نه انکار آن از محرمات، و به عبارت دیگر تشیّع از نظر وجود و عدم، وابسته و متّکى به آن نیست.(1)
در حقیقت موضوع رجعت درست مانند پاره اى از پیشگویى هاى پیشوایان اسلام از حوادث آینده جهان است مانند فرود آمدن عیسى(علیه السلام) از آسمان و ظهور دجال و خروج سفیانى و امثال این قضایا که میان تمام طوائف مسلمانان مشهور مى باشد. نه اینها جزء اصول و ارکان اسلام است و نه انکار آن موجب خروج از دین مى گردد، همان طور که اعتقاد به آنها به تنهایى دلیل بر پذیرفتن اسلام نمى باشد.
وضعیت رجعت از نظر شیعه عیناً مشابه این قضایاست.
گذشته از این، به فرض اینکه قبول کنیم که عقیده به رجعت یکى از اصول مذهب شیعه است آیا تنها اتحاد عقیده در یک قسمت با یهود موجب مى شود که بگوییم یهودیت در آیین شیعه خودنمایى کرده است؟!
این سخن درست مثل این است که کسى بگوید یهودیت در آیین اسلام خودنمایى کرده، زیرا «یهود» معتقد به خداوند یگانه اند و «مسلمانان» نیز عقیده به یکتایى خداوند دارند، آیا این، یک منطق بى اساس و استنباط غلط و بى پایه نیست؟
علاوه بر همه اینها اى کاش این افرادى که در گذشته و حال در موضوع رجعت بر شیعه خرده گیرى کرده و مى کنند، معناى رجعت را مى دانستند، و مى فهمیدند شیعه در این باره چه مى گوید؟
آیا محال است خداوند توانا جمعى را پس از مرگ زنده کند و دوباره لباس حیات به آنها بپوشاند؟ آیا هیچ مسلمانى مى تواند امکان این موضوع را انکار کند با اینکه قرآن مجید صریحاً نمونه هایى از آن را ذکر کرده است؟
آیا این خرده گیران سرگذشت جمعى از بنى اسرائیل را در قرآن نخوانده اند، آنجا که مى گوید: «(أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمْ اللهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ); آیا ندیدى گروهى (از بنى اسرائیل) را که از ترس مرگ از خانه هاى خود فرار کردند و آنان هزاران نفر بودند (و به بهانه، فرار از طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند). و خداوند فرمان مرگ آنها را صادر کرد (و به همان بیمارى مردند) سپس آنها را زنده کرد».(2)
آیا اینها این آیه شریفه را نخوانده اند: «(وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّة فَوْجاً); (به خاطر آور) روزى را که ما از هر امتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مى کردند محشور مى کنیم...»(3) آیا چنان روزى، روز قیامت و رستاخیز است؟ مسلّماً نه، زیرا در آن روز تمام امّتها محشور مى شوند، نه از هر امّتى دسته اى.(4)
اما متأسّفانه مسأله رجعت و خرده گیرى درباره آن از همان قرنهاى نخستین اسلام تا کنون دستاویز براى جمعى از علماى اهل سنّت بوده است، و لذا نویسندگان کتابهاى رجال آنها، هنگامى که شرح حال بعضى از بزرگان دانشمندان و رُوات شیعه را ذکر مى کنند و هیچ نقطه ضعفى از نظر پاکى و درستى آنها نمى یابند مى گویند: اما او عقیده به رجعت داشت!... مثل اینکه مى خواهند بگویند: «متأسّفانه بت پرست بود و براى خدا شریکى قرار داده بود!» داستان «مؤمن الطاق» با «ابوحنیفه» در این مورد معروف است.(5)
در هر صورت منظورم این نیست که در اینجا یا در جاى دیگر از این عقیده (رجعت) دفاع کنم، زیرا این مسأله در نظر من کوچکتر و کم اهمیّت تر از آن است که مورد این گونه بحثها قرار گیرد این بحث حتى به اندازه سر ناخنى در نظر من اهمیّت ندارد.
بلکه منظورم این است که احمد امین نویسنده فجرالاسلام را به اشتباه و حمله بى موردش واقف سازم.
* * *
1 . منظور «مؤلف» این است که مسأله «رجعت» با اینکه از مسلّمات مذهب شیعه است در عین حال جزء اصول اعتقادى این مذهب نیست، و یکى از پایه هاى معتقدات شیعه را تشکیل نمى دهد و مانند مسأله «عدل» یا «امامت» و یا مسائل مربوط به صفات پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) و امثال آن نمى باشد.
2 . سوره بقره، آیه 243. مفسّران نزول این آیه 243 سوره بقره را درباره عدّه اى از بنى اسرائیل مى دانند که در شهرى به نام «داوردان» از نواحى عراق زندگى مى کردند، هنگامى که دستور جهاد به آنها داده شد و لشکر آنها آماده مبارزه با دشمن گردید، به بهانه اینکه سرزمین دشمن آلوده به «وبا» مى باشد پراکنده شده و حاضر به جهاد نگردیدند، ولى به فرمان خدا همگى هلاک شدند و پس از مرگ به زندگى برگشتند. مشروح سرگذشت آنها را مفسّرین در ذیل آیه مزبور بیان کرده اند، و این یکى از مصادیق روشن رجعت است. ر.ک: تفسیر عیاشى، ج 1، ص 130، ح 433.
3 . سوره نمل، آیه 83.
4 . ر.ک: البرهان، ج 3، ص 211; بحارالانوا، ج 53، ص 40 ; مختصر بصائرالدرجات، ص 25 .
5 . الایقاظ من الهجعة، ص 278 .