22 - عرفان اسلامی[153]

عرفان اسلامی تا چه حد اصالت و ارزش دارد؟ در حقیقت عرفان اسلامی کمال عملی خویش را در تصوف یافت. با اینهمه، تصوف که از زهد وپشمینه پوشی شروع شد بسبب پیوند با دعوی و ریای بعضی صوفیه که تن زدن از فرمان شریعت و دم زدن از اتحاد و حلول غالبا با آن همراه بود، نزد فقها و متشرعه منفور شد. اصحاب صفه - فقراء قدیم صحابه - باآنکه بهر حال لفظ صوفی با نام آنها ارتباط ندارد ظاهرا از خیلی قدیم زهدیا فقرشان سرمشق بعضی زهاد مسلمین شد. ابوذر غفاری یک نوع سوسیالیست اسلامی، سلمان فارسی یک درون گرای اهل فقر، مالک دیناریک راهب عرب، حسن بصری یک واعظ پارسا و رابعه عدویه یک زن دلسوخته از محبت الهی از قدیمترین کسانی بودند که راه صوفیه را با قدمهای نخستین کوبیدند.
بعدها، با ابراهیم ادهم تاثیر بودائی وارد تصوف شد، با ذوالنون تاثیر مسیحی و نو افلاطونی. حارث محاسبی محاسبه نفس رامدار کار خویش کرد و با یزید دم از حلول یا اتحاد زد. وقتی وبت به حلاج رسید تصوف مبلغی از حدود شریعت خارج شده بود و محافظه کاری امثال جنید هم نتوانست باز حیثیت آن را اعاده کند. چنانکه مساعی[154]امام قشیری، ابو نصر سراج، غزالی و شیخ شهاب الدین سهروردی اگر چه آن را با شریعت تا حدی دوباره سازش داد لیکن مخالفت فقها و متشرعه را از بین نبرد. محیی الدین بن عربی و صدر الدین قونوی تصوف را از مسیرعملی خویش وارد قلمرو مباحث نظری کردند - و با آثار آنها تصوف اسلامی نوعی متافیزیک اشراقی شد. ابن فارض، عطار، مولوی و شیخ شبستری شعر راجلوه گاه این فلسفه تازه کردند و مخصوصا در کلام مولوی بود که تصوف اسلامی به اوج بیان رسید. ابن سبعین به آن تمایلات فلسفی داد، وعبد الکریم جیلی تمایلات گنوسی. وجود خانقاه ها و سلسله های فقر واخوت صوفیه هم تصوف را در بین عامه رواج داد و هم از ارتباط با عیاران و پهلوانان، اهل فتوت را از آن بوجود آورد - و طریقه جوانمردی را.
طریقه صوفیه مبتنی بود بر فقر و عزلت. نزد آنها توبه و زهد مدخلی بشمار آمد برای تصفیه باطن که آنرا منشا معرفت واقعی می شمردندذکر، خاصه ذکر خفی، وسیله یی بود برای اتصال دائم به حق، و غفلت از آن اگر از بی خودی ناشی نبود نشانه حرمان محسوب می شد و حجاب.
مراقبت ذکر، خاصه در خلوت خانقاه، رهروی را که تحت رهبری یک شیخ - پیر مرشد - به این طریقت وارد می شد در مقامات سلوک رهنمون می گشت و عروض «احوال» و تکرار و استمرار آنها وی را درین «مقامات»ترقی می داد تا جائی که وجود وی از تاب تجلی حق - تجلی ذات وصفات - مثل طور سینا که در جلوه خداوند فرو می ریخت، فانی می شد.
فنای اوصاف - اوصاف بشری - نقطه اتصال به حق بود و وصول به بقاء که در واقع هدف یگانه هر عرفان انسانی است. طی کردن این مراحل و مقامات نزد صوفیه حاجت به درس فقه یا بحث کلام نداشت. دفتر صوفی سواد وحرف را بر نمی تافت و وی می خواست در معرفت بی آنکه به وسوسه قیل وقال اهل مدرسه افتاده باشد به جائی رسد که فی المثل ابو سعید میهنه اش در قیاس با شیخ الرئیس بتواند آنچه را شیخ می داند وی ببیند – حکایتی[155که در باب ملاقات شیخ الرئیس و ابو سعید نقل کرده اند حاکی است ازین دعوی یا آرزوی آن. نزد صوفی قلبی که با توبه و ذکر تصفیه یافته باشد، در حکم آن دیوار افسانه یی است که می گویند چینیها آن را صیقل دادندتا بمدد روشنی و درخشندگی خویش تمام نقوش زیبایی را که رومیها بردیوار مقابل طرح کرده بودند تصویر کنند. درینصورت همان معرفت را که حکیم از راه تفکر و استدلال بدست می آورد صوفی می کوشید تا از طریق عزلت و زهد و مراقبت حاصل کند. همین بی اعتنایی به علم و استدلال نیزاز مواردی بود که صوفی را نزد فقها و متکلمین مستحق طعن می داشت.
نزاع بین صوفیه و متشرعه مکرر منجر به رد و طرد و حتی قتل صوفیه گشت و امثال حلاج و عین القضاة درین منازعات قربانی شدند. صوفی عقل فلسفی را تحقیر می کند و او را چون می خواهد وجود بی حقیقت «غیر» و «ماسوی» را دلیل و راهنمای وصول به اثبات وجود حق، که وجودی غیر از آن نیست قرار دهد گمراه می یابد و سرگشته. بدینگونه «طریقت»صوفی که از «شریعت» آغاز می شود جز در «حقیقت» مجال درنگ نمی یابداما درین سیرنه در منزل متشرعه توقف می کند نه در منزلگاه فلاسفه.
معرفت واقعی نزد صوفی از حق شروع می شود و هم به او ختم می شودچنانکه وجود وی هم که در سیر و سلوک خویش از حق آغاز می کندهم به حق بازگردد.
باری عرفان اسلامی با وجود عناصر غیر اسلامی که دارد همچنان اسلامی است، نه زهد و فقر آن رنگ رهبانیت نصارا دارد نه فنای آن بانیروانای هندوان که بعضی بخطا آنرا اصل نظریه فنا شمرده اند، هیچ مناسبت دارد. اگر از فیض و اشراق و کشف و شهود هم صحبت می کند آن را ازقرآن و خبر نیز بیگانه نمی یابد و بهر حال صوفی در قرآن و سنت برای طرزفکر و کار خویش تکیه گاه بسیار می تواند یافت و خطاست که بخواهندمنشا تصوف را خارج از قلمرو شریعت اسلامی و تنها در آیین مسیح،[156]مانویث، مذاهب هندوان یا حکمت نو افلاطونی بجویند.
بعلاوه، آیا تصوف اسلامی که خود از عرفان مسیحی و هندی واز حکمت نو افلاطونی تاثیر پذیرفته است در دنیای مجاور خویش بی تاثیر مانده؟ ظاهرا نمی توان قبول کرد که اسکولاستیک اروپا وعرفان آن ازین تاثیر بکلی دور مانده باشد. دو فرقه هوسپیتالی، و تمپلر دردنباله جنگهای صلیبی بی شک از برخورد با صوفیه شام و مصر بعضی عقاید و رسوم آموخته اند. هم دانته در کمدی الهی خویش مدیون ابن عربی و بعضی نویسندگان شرقی شد و هم ریمون لول حکیم و عارف مسیحی که یکچند در بین مسلمین سفر کرده بود. ماجرای جست و جوی جام مسیح - گرائال - از تاثیر عرفان اسلامی خالی نیست. بعضی اقوال سن (Saint francois d, Assise) هست که کلام صوفیه اسلامی را به فرانسواداسیز خاطر می آورد هر چند شاید از آنها بطورمستقیم نگرفته باشد. بهر حال قرابت فکر جالب است و در خور تامل.
وقتی سن فرانسوا یاران خویش را از کسب دانش منع کرد و یاد آور می شدکه هر کس درین دنیا دنبال دانش می رود روز قیامت تهی دست خواهدبود همان گفته معروف صوفیه به خاطر انسان می آید که می گویند دفترصوفی سواد و حرف نیست و العلم هو الحجاب الاکبر. و چقدر شباهت دارد با سخن ابن مسروق که خواب دید کثرت اشتغال او به حدیث وی را از مائده یی که پیغمبر در روز قیامت برای صوفیه ترتیب داده بودمحروم داشت. جائی هم که فرانسواداسیز سرگذشت نویسان را ملامت می کردکه خود کاری انجام نمی دهند و دایم از کار دیگران می نویسند حکایت ابو سعید میهنه به یاد می آید که به یک مرید خویش - وقتی می خواست چیزی از کرامات وی یاد داشت کند - گفته بود:
حکایت نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت نویسند. همچنین تجویز غنا و تشویق یاران به اینکه به عنوان خنیاگران خدا برای مردم آواز بخوانند مبادی و اصول سماع[157]صوفیه را فرایاد می آورد. درست است که مسافرت او به دمیاط و مصر وبابل بنحوی که در احوال آن عارف و قدیس مشهور قرون وسطی هست ازافسانه خالی نیست اما در آن اعصار اقوال صوفیه بوسیله تجار، کاروانیان، حاجیان، طالب علمان، و سایر مسافران در محیط مذهبی و علمی اروپاقابل انتشار بود.
 حوزه ابن سبعین صوفی و حکیم مشهور اسلامی بی شک وسیله یی مؤثر بوده است در نشر مبادی و آراء صوفیه اسلامی در بین حکمت طلبان غربی اروپا. یواخیم مشهور به فلورا هم که یک صوفی (Meister Eckhardt) مسیحی بود یکچند در فلسطین سرکرده بود. میسترا کهارت عارف قدیم آلمان احتمالا از طریق اسکولاستیک به عرفان اسلامی مدیون است. قطع نظر از امکان اخذ و اقتباس، شاید شباهت احوال و اقوال بعضی از عرفاء مسیحی اروپا با احوال و اقوال (Quietistes) که می گفتند عرفاء ما نیز قابل ملاحظه باشد. از جمله قول کیه تیستها نجات فرد جز با لطف ربانی ممکن نیست، شباهت دارد به کلام صوفیه که مثل حافظ می گفته اند:
کشش چونبود از آنسو، چه سود کوشیدن؟ شباهت بین پاره یی افکار و حتی تعبیرات محیی الدین بن عربی با ریمون لول عارف و حکیم اسپانیائی نکته یی است که خیلی محققان بدان توجه یافته اند و حکایت دارد از وسعت تاثیرعرفان اسلامی. چنانکه بین محیی الدین و دانته (Beatrice) هم از پاره یی جهات شباهتهاهست. حتی محیی الدین هم مثل دانته بئاتریس خود را داشته است نظام عین الشمس(196)همچنین احوال سن فرانسواداسیز از بعضی جهات: احوال شیخ شبلی و معروف کرخی را بیاد می آورد و سادگی زاهدانه و ذوق محبت سانتاترزا (Santa Tereza) یاد آور فقر پارسایانه ومحبت الهی رابعه عدویه است و کلام لایب نیتس که درباره این پارسا زن مسیحی می گوید که گوئی جز او و خدای او هیچ چیز دیگر درعالم وجود ندارد، بعضی از احوال و سخنان رابعه را در محبت خدا به خاطر می آورد که گفته است:
دل وی از محبت خدا جائی نه برای دوستی[158]دیگری دارد نه برای دشمنی دیگر، حتی در عشق به حق فرصت عشق به پیغمبر را ندارد و نه مجال نفرت و دشمنی نسبت به شیطان را. درست است که احتمال وقوع اخذ، بین این دو زن پارسای ساده و بی ریا نمی رود اماشباهت فکر، قابل ملاحظه است و حاکی از صدق و صفای هر دو و اوج پروازفکر آنها. در هر صورت دینی را که عرفان مسیحی به عرفان اسلامی داردنمی توان نادیده گرفت یا ناچیز شمرد و در عرفان نیز مثل حکمت دنیای اسکولاستیک نمی توانسته است از تاثیر اسلام بر کنار مانده باشد. درواقع صوفیه در نشر اسلام در عالم تاثیر قابل ملاحظه یی داشته اند، و ازین حیث خدمات آنها به اسلام نیز در خور یاد آوریست. چنانکه تاثیر وجودمشایخ چشتیه، شطاریه، و نقشبندیه در نشر اسلام بین هندوان و اقوام مالزی بمراتب بیش از تاثیر غازیان و جنگجویان سابق درین باب بودبعلاوه، در ترویج حریت فکر، و حس برادری با خلق، و ترک تعصب بین اهل مذاهب و فرق، تاثیر صوفیه در عامه مسلمین قابل ملاحظه شد. تصوف اسلامی که چنین روح اخلاص و ایثاری را در بین خودمسلمین منتشر کرده است در دنیای مجاور بی شک تاثیر داشته است. وقتی درباب منشا آن، که با مسیحیت و نو افلاطونی و آیین هندوان ارتباط داردصحبت می شود از تاثیر آن نیز که در عرفان مسیحیت و عرفان هندوان تدریجا وارد شده است نباید غافل شد.
196. ارزش میراث صوفیه چاپ سوم 111