21 - هنرهای زیبا[144]
که گفت که در اسلام دین را با هنر سازگاری نیست؟ بر عکس، این هر دوبا یکدیگر ملاقات می کنند و آن هم در مسجد. خدای اسلام - الله تعالی - نه فقط رحیم و حکیم است بلکه جمیل هم هست، و از همین رو چنانکه صوفیه می گویند، دوستدار جمال. یک نظر به بعضی مساجد کهن نشان می دهد که این بناهای با شکوه والا که به پیشگاه خداوند اهداء شده اندصرف نظر از قدس و نزهت معنوی که دارند از لحاظ یک مورخ نیز درخورآنند که گالریهای هنر اسلامی تلقی شوند. هنرمندان بی نام ناشناس این مساجد که تمام هستی خویش را وقف دمت خداوند کرده بودنداز همان شوق مقدسی گرم بوده اند که استادان عهد رنسانس را مشتعل می داشته است و ازین رو مثل آنها با شوقی تمام می کوشیده اند تا بهترین تصوری را که از زیبائی می داشته اند در طی این آثار مقدس جلوه و تحقق بخشند. حقیقت آنست که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبائی راکه در اطراف خویش می دید اگر آن را در خور عظمت و جلال خدامی یافت سعی می کرد تا بهنگام فرصت برای آن در مسجد جائی باز کند.
بدینگونه، ستون را از آنچه در معابد بابل بود گرفت، مناره و محراب را از[145]کلیسا اقتباس نمود و ایوان و طاق آن را از قصرهای سلطنتی ساسانیان تقلید نمود.
مسجد در عهد خلفا برای مسلمانان خیلی بیش از امروز اهمیت داشت زیرا تنها جای عبادت Forum میدان خطا به در روم) بود هم محکمه عدالت مسلمین بشمار نمی آمد. هم فوروم (آنها، هم محل درس وتعلیم آنها بود هم حتی آکادمی آنها. در عهد پیغمبر مسجد جائی بودکه مسلمانان آنجا جمع می شدند، پیغمبر در همانجا کارهای امت را حل وفصل می کرد. قدیمترین مسجد که فاتحان مسلمان در محل بصره، کوفه و فسطاط بنا کردند نزدیک بود به دار الاماره. زیرا که مسجد تنهاعبادتگاه قوم نبود محلی بود برای اجتماع عام. چنانکه نام آن - جامع نیز بدرستی ازین امر حکایت دارد. در دوره های بعد اهل حدیث حلقه های خود را در مسجد بر پا می کردند، احکام شریعت در مسجدمسلمین تبیین می شد، مجالس تفسیر قرآن در مسجد بر پا می شد، متکلمان در مسجد حوزه بحث در عقاید منعقد می کردند، زهاد و صوفیه هم برای اعتکاف در مسجد خلوت می گزیدند. در مساجد حوزه هایی بود برای مقابله و تلاوت قرآن که در آنها تجوید و قرائت نیز تعلیم می شد چنانکه حلقه های اذکار - ذکر نام خدا - هم در مساجد تشکیل می یافت.
در بعضی مساجد مجموعه های حدیث - مخصوصا صحیح بخاری وصحیح مسلم - قرائت و تعلیم می شد. در واقع، هم مکتب کلامی معتزله از مسجد بیرون آمد و هم مذهب اشاعره. بعلاوه، مسجد به اصطلاح امروز هم پارلمان شهر بود و هم تا حدی کلوب عالی آن.
همچنین در موارد بسیاری غریبان و تازه واردان آنجا را مثل مهمانخانه شهر تلقی می کردند. این فواید گونه گون که از مسجد مورد انتظار بودسبب می شد که بنای مسجد، هم راحت باشد و هم سودمند. بدینگونه درین ابنیه عالی که اولین منزل پرواز روحانی انسان بشمار می آمد هنر معماری[146]اسلامی مفهوم انتزاعی را با هدف انتفاعی در هم می آمیخت.
البته تنوع و اختلاف نژاد اقوامی که سرزمین آنها بوسیله اسلام فتح شد از اسباب تنوع شیوه معماری در بین مسلمین بود. اولین معماران قدیم اسلامی برای آنکه تصوری را که از زیبائی داشته اند تحقق بخشندوسیله دیگری نداشته اند جز آنکه شیوه هنر قوم و کشور خود - ایران، بیزانس، شام، مصر و هند - را مورد استفاده قرار دهند اما البته اینگونه عناصر و اجزاء که از معماری قدیم اخذ می شد رفته رفته با هدفهای دین جدید تطبیق می گشت و در تحول معماری اسلامی تاثیر می بخشید.
بدینگونه، سبک معماری بیزانس که در مساجد دوره اموی رواج و نفوذعمده داشت از همان وقتی که معماران سامرا - در عهد معتصم خلیفه - سبک روزگار ساسانیان را احیاء کردند جای خود را به شیوه معماری ساسانی داد و این شیوه چنانکه هر تسفلد نشان داده است بزودی در همه جا - فی المثل در خراسان، بحرین و حتی مصر - انتشار و رواج تمام یافت.
در آغاز کار بسیاری از مساجد کهن بر جای معابد کهنه تر یا حتی بر بقایای قصرهای دیرینه ساخته می شد. در مدائن قسمتی از ایوان کسری را سعد بن ابی وقاص تبدیل به مسجد کرد. مسعودی می گوید بسیاری ازآتشکده های ایران هم تبدیل به مسجد شد. در شام و فلسطین نیز مکررکلیساها را مسجد کردند و حتی در مصر تا زمان مامون خلیفه کلیساهای قبطی تبدیل به مسجد می شد. کلیسای یوحنا که در دمشق تبدیل به مسجداموی شد در ادوار قدیمتر معبدی بود که برای ژوپیتر بنا شده بود.
مساجدکهنسال اصطخر و قزوین بر روی بقایای آپادانه های ساسانی بنا شد. درحمص، حماة، اورشلیم، استنبول و آناطولی بسیاری کلیساها را مسجدکردند، در کابل و سند و دهلی هم مکرر معابد بت پرستان تبدیل به مسجدشد. وقتی کلیسای ایاصوفیه تبدیل به مسجد یافت بعضی تغییرات در آن ضرورت داشت تا آن را با احتیاجات جدید منطبق کنند اما جامع سلطان[147]محمد فاتح بنائی بود تازه، منطبق با نیازهای جدید که در ساختن آن هم ذوق فطری و مکتسب فاتحان ترک جلوه داشت هم بقایائی از سنتهای معماری بیزانس. مسجدهای عظیم دیگری هم این فاتحان عثمانی دربیزانس پدید آوردند که شیوه معماری ترکی و عثمانی رفته رفته از آن نشات گرفت.
مسجد جمعه اصفهان در عهد منصور عباسی بوجود آمد آنهم ظاهرا در جای یک آتشکده قدیم. اما تغییرات متوالی و مستمری که پادشاهان ایران از ملکشاه سلجوقی تا شاه طهماسب اول و شاه عباس اول صفوی در آن پدید آوردند تدریجا از آن بنای کهن، تیپ مسجد ایرانی رابوجود آورد. این تیپ خاص در بنای مسجد شاه اصفهان به کمال رسید که آن را بی شک باید شاهکار معماری مذهبی در تمام تاریخ ایران خواند.
تحولاتی که در خلافت اسلامی و احوال امم و اقوام مسلمان پدیدآمد در بنای مسجد البته تاثیر بارز داشت. سنتهای محلی هم بی شک درتحول اسلوب معماری اسلامی مؤثر بود. در یک دوره خاص نفوذ سبک ایران تقریبا در تمام خاور نزدیک منتشر شد. بعد از سقوط خلافت بغداد، در قسمت عمده یی از دنیای اسلام شیوه گنبددار ایرانی جای اسلوب معماری سابق را گرفت. با آنکه شیوه هنر تزیینی ایرانی، نفوذ عمده یی درتمام اقطار اسلامی داشت ذوق و شیوه هر یک از اقوام و امم باز خاصیت خود را حفظ کرد. این اوصاف و خواص که اسلوب مسجد سازی هر قومی را مشخص می کند غالبا مزایائی است که این اقوام در سراسر تاریخ وتمدن خود نیز آن را نشان داده اند. می توان گفت خاصیت معماری شام ثروت و غنای آنست، خاصیت معماری شبه قاره هند و پاکستان وفور وکثرت، خاصیت شیوه ترک و عثمانی قوت آنست و اصیت شیوه ایرانی لطف و ظرافت آن.
از اینها گذشته، در بنای بسیاری از مساجد هنرهای مختلف بهم در آمیخته است: معماری در توازن اجزاء کوشیده است، نقاشی به نقوش[148]و الوان کاشیها توجه کرده است، خوشنویسی الواح و کتیبه ها را جلوه بخشیده است، شعر موعظه ها و ماده تاریخها عرضه داشته است و موسیقی هم برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند در صدای مؤذن و بانگ قاری وواعظ مجال جلوه گری یافته است. حتی صنعتهای دستی هم برای تکمیل وتزیین این مجموعه الهی به میدان آمده اند: فرشهای عالی، پرده های گرانبها، قندیلهای عظیم و درخشان، منبت کاریها و ملیله دوزیها نیز درتکمیل زیبائی و عظمت مسجد نقش خود را ادا کرده اند.
بدینگونه، مظاهرگونه گون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرنهای دراز چنان در بنای مسجدمجال ظهور یافته است که امروز یک مورخ دقیق روشن بین می تواند تنهااز مطالعه در مساجد تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم کند. در طول نسلها و قرون در فاصله آفاق مختلف، هنر اسلامی ملجای پاکتر و نمایشگاهی امنتر از مسجد نداشته است و اشتراک مساعی اقوام و امم مختلف اسلامی در تکمیل و تزیین مساجدبا وجود (Cosmopolitisme) حفظ خاصیتهای ملی و محلی نوعی جهانوطنی را در معماری اسلامی سبب شده است که البته با تمدن و فرهنگ پر تسامح اسلامی مناسبت تمام دارد و بهر حال از مفاخر معنوی مسلمین بشمارست. (189)البته غیر از مساجد، ابنیه و آثار بسیار از تمدن اسلامی مانده است.
نکته اینجاست که مسلمین این بناهای شگرف عالی را که طول زمانها - و عرض مکانها - بین آنها فاصله بسیار افکنده با وجود تفاوت و اختلاف که در مصالح و مواد و سبکها و امکانات آنها هست روح و حیات واحد بخشیده اند. در حقیقت هم تفاوت مواد و مصالح درنقاط گونه گون، هم اختلاف ذوق و ثروت حامیان و بانیان این ابنیه هنری، و هم مدارج تربیت و ذوق معمار و کارفرما دست بهم می داد، تا سبک وشیوه معماری را در بلاد و قرون مختلف تعیین نماید. البته وحدت کلی این اسالیب مختلف را انکار نمی توان کرد و منشا این وحدت تا حد زیادی[149]حکومت اسلام است که گوئی همه جا ذوق و نبوغ نژادهای گونه گون کشورهای فتح شده را طی قرنهای دراز در خدمت خویش گرفته و هر یک رامکمل دیگری ساخته است و این وضعی است که پیش از فتح اسلامی کمتردر عالم نظیری داشته. تحت تاثیر همین عامل بود که صنعت اسلامی توانست از شکوه رؤیا انگیز قصر الحمراء در اسپانیا تا ظرافت بی مانند تاج محل دراگره اختلاف نژادها را نادیده گیرد و زمان و مکان را در نوردد ونوعی جلوه ابدی و انسانی بیابد.
بدینگونه در معماری نیز - مثل علوم و فنون - مسلمین از ایرانیهاو رومیها اقتباس کردند. اما وجود ابنیه بسیار عظیم در سراسر قلمرو پهناوراسلام حاکی است از قدرت و ذوق تلفیق در بین مسلمین. درین بناهای عظیم خیال انگیز ستونهای پر هیبت، طاقهای هلالی، مناره ها، گنبدها و مقرنس کاریها هر چند هیچیک کاملا ابداع مسلمین نیست اما ترکیب و تلفیق آنها در ابنیه اسلامی حاکی از هماهنگی، عظمت و کمالی است که درتمدن و فرهنگ اسلامی تقریبا همه جا جلوه دارد.
ترکیب مجموعه همین عناصرست که ابنیه اسلامی را در شام، در مصر، در هند، در اندلس، درعراق و در ایران همه جا قدرت و جلالی افسانه آمیز، می بخشد. همین مایه تناسب و هماهنگی است که قصر الحمراء را در غرناطه از ورای غبار قرنهاهنوز چنان جلوه و شکوه داده است که گوئی به قول ویکتورهوگوشاعر فرانسوی آن را «جنی ها مثل یک رؤیا زراندود، و آگنده از آهنگ»ساخته اند. (190)و یا بنای تاج محل را دراگره با چنان تناسبی از زیبائی و ظرافت سرشار کرد که هنوز یک مورخ امروز می تواند درباره این رؤیای مرمرین که بیاد مرگ و زندگی یک ملکه مسلمان هند بنا شده است بگوید اگرزمانه عقل و هوش داشت شاید هرچه جز تاج محل بود منهدم می کرد وبرای تیمار دل آدمی این نشان گرانمایه شرافت انسانی را بر جای می نهاد. (191)
در اسپانیا سبک معماری متداول در شام و ایران به نام سبک[150]مراکشی آوازه یافت. بعدها فاتحان نصارا قسمتی از مساجد اندلس راکلیسا کردند، قلعه الکازار - شکل فرنگی شده القصر - که در اشبیلیه بوسیله ابو یوسف یعقوب بنا شد، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و ایزابلاگشت. قصر الحمراء که مجموعه یی است زیبا از باغ ها، قصرها، حیاطها واستخرها و ایوانهای رفیع و باشکوه کهن در غرناطه نمونه یی از افراط درتزیین و تجمل بعضی مسلمین را عرضه می داشت که عاقبت آن در همه جاهمان کلام معروف است که شارل پنجم وقتی از ایوان یک عمارت الحمراءآنهمه جلال و عظمت از دست رفته را بدیده عبرت دیده بود گفته بودبیچاره آنکه اینهمه را از دست داده است.
(192)در هند، این معماری باز چنان وحدت و صالت خود را حفظ کرد که به گفته بعضی مورخان انسان وقتی بنای تاج محل را در هند می بیند، نه در ایران یا اندلس، دچار حیرت می شود، اما در واقع از حیرت وقتی بیرون می آید که متوجه می شود دیاراسلام است نه هند دارد نه اندلس، همه جای آن وحدت است - وحدت اسلامی. چنانکه قطب منار دهلی با دویست و پنجاه پا ارتفاع، هنوز بعد از هفت قرن مقابله با طبیعت حکایت دارد از قدرت و عظمتی که اسلام در گذشته در سرزمین هندوان یافت - و گر چه گهگاه با خشونت و قساوت امثال قطب الدین ایبک همراه می شد.
هنر اسلامی نیز مثل فرهنگ آن، هم از حیث مواد تنوع داشت هم از جهت تکنیک. حتی نقاشی، مجسمه سازی، و موسیقی هم با آنکه با کراهت اگر نه با حرمت، تلقی می شدند در محیط تسامح آمیز اسلامی فرصتی برای نشو و نمای خویش پیدا کردند. در واقع نه در نقاشی صورت، مسلمین فرصت قریحه نمائی داشتند، نه در نقاشی تفریحی. با اینهمه، بعضی هنرمندان که به این کارها پرداختند استعدادهای کم نظیر نشان دادند.
در مینیاتور، غیر از یک عده هنرمند بی نام که آثارشان بی امضاست، ازکمال الدین بهزاد می توان یاد کرد که میراث مکتب هرات را به دوره صفویه منتقل کرد. خوشنویسی که در قدیم مخصوصا با خط کوفی در[151]معماری و سفال کاری یک هنر تزیینی بود بعدها با خط نستعلیق لطف وظرافتی دیگر یافت و کتاب شعر یا نثر مصنوعی که با خط نستعلیق ومینیاتور و تذهیب و تجلید هنرمندانه آراسته می شد در صورتیکه در همه این رشته ها کمالی را عرضه می کرد یک مجموعه ارزنده از هنرهای ظریف می شد.
در کتابت، تذهیب، و تجلید قرآن مخصوصا گهگاه چنان ذوق و حوصله یی بکار می رفت که زیبائی بعضی از آنها قدس و عظمت مساجد اسلامی را مجسم می کرد. قالی های ظریف - که نوعی از آن هنوز نام ایران را بلند آوازه می دارد - در گذشته بقدری به لطف رنگ و نقش ممتاز بود که زیباترین آثار امروز در برابر آنها ناقص و بی اندام می نماید. تنوع بارزی که از حیث مواد، و از حیث تکنیک در آثار هنراسلامی هست جالب است. انواع مواد از گچ، کاشی، مرمر، جواهر، خزف، بلور، و عاج در ابنیه و آثار گونه گون از برج، قصر، مسجد، مناره، وایوان هست و رشته های مختلف هنر از معماری، خط، مینیاتور، تذهیب، وصنایع دستی زندگی طبقات ثروتمند را از ذوق و زیبائی می آگند.
ظرافت وحوصله یی که در بعضی صنایع دستی مسلمین بکار می رفت لطف و کمال خاصی به آنها می داد. بعضی اسلحه و آلات جنگ، کارهای جواهر سازی ومرصع کاری، ظروف سفالی و فلزی آنها که در موزه های مختلف هنوزباقی است مهارت صنعتی آنها را در این کارها نشان می دهد. کنده کاری بر روی عاج، ساختن انواع کاشی و آبگینه، بافتن انواع فرش و سجاده وسیله یی بوده است برای تجلی یافتن ذوق و ظرافت قوم در صنایع دستی وخانگی.
حتی در موسیقی که زهد متعبدان سماع آن را بر نمی تافت و طبایع جدی گهگاه آن را عبارت از لغو ناپسند می شمرد نیز تشویق خلفاء و امیران همراه با ذوق و علاقه عامه، توسعه قابل ملاحظه یی پدید آورد.
کتاب الاغانی تالیف ابو الفرج اصفهانی (356 - 284) که ذکر[152]و ضبط اغانی مشهور آن زمانها برای او بهانه یی شده است جهت ایجاد یک دائرة المعارف بیست جلدی از شعر و ادب و تاریخ عرب، حاکی است ازرواج و قبولی که موسیقی و غنا در مجالس خلفاء و امراء و حتی بازرگانان وعامه داشت - مخصوصا در دمشق، بغداد، و حتی مدینه. وجودابراهیم بن مهدی، عمو و تا حدی رقیب و معارض مامون(193)در بین چندموسیقیدان مشهور شهر هزار و یک شب نشان می دهد که بغدادهارون و مامون تا چه حد با موسیقی و آواز سر و کار داشته. غیر ازوی نام ابراهیم موصلی، پسرش اسحق، و شاگرد او زریاب در موسیقی اوایل عهد عباسیان آوازه بلند داشت.
همین زریاب بود که موسیقی عربی را در اسپانیا به دربار خلیفه عبد الرحمن ثانی برد و قرطبه را غرق در شورو آهنگ عراق کرد. سماع صوفیه و وجد و رقص آنها - با وجود نهی و کراهیت بعضی مشایخ - موسیقی و غنا را مخصوصا در بین عامه انتشاری بیشترداد. جنبه نظری موسیقی مخصوصا نزد کندی، فارابی، اخوان الصفا، وابن سینا مورد توجه شد که درین باب میراث علمی یونان را کمال و غنائی سرشار بخشیدند. مدخل فارابی در موسیقی معروفترین تصنیفات قرون وسطی در موسیقی نظری است و اگر از تمام کتابهای موسیقی یونانی که باقی مانده است برتر نباشد فروتر نیست(194)غیر از فارابی کسانی امثال ابن هیثم وعبد المؤمن ارموی نیز در موسیقی نظری مطالعات مهم کرده اند.
اما جالب است که آثار فارابی درین باب در نزد علماء موسیقی اروپا تا اواسط قرن هفدهم میلادی هنوز مورد رجوع بود(195)در ایجاد بعضی آلات موسیقی و در استعمال علائم برای ضبط، تقدم موسیقیدانان اسلامی قابل ملاحظه است و هنوز در زبانهای اروپائی بعضی الفاظ هست که حاکی است از اخذو اقتباس از موسیقی عهد اسلامی.
189. دکتر زرین کوب، «مسجد، گالری هنرهای اسلامی» ، مجله هنر و مردم فروردین 1344190.Victor Hugo, les Orientales.191. ویل دورانت، مشرق زمین گاهواره تمدن 2/853192. 225/ Lane - Poole, Moors193. ابراهیم بن مهدی را عباسیان در بغداد بر ضد مامون علم کردند و اودر مدتی که مامون در خراسان بود (203 - 202) در بغداد خلافت کرد اما وقتی مامون به حوالی بغداد رسید وی متواری شد و بعدها مشمول عفو برادرزاده خویش گشت. در اغانی ابو الفرج اطلاعات بسیار راجع به موسیقی او هست.194. 367/ Farmer, [Music] in Legacy of Islam195. 371/ Ibid