9 - نهضت علمی مسلمانان[47]
آمادگی مسلمین برای اخذ و نشر علوم، و احادیثی که از پیغمبر در تشویق به دانش طلبی نقل می شد، بعلاوه وجود اسباب و موجبات دیگر، شروع یک نهضت علمی را در قلمرو اسلام سبب شد. ترجمه و نقل علوم یونانی قدم اول بود در حصول این نهضت که بعضی اروپائیان آن خوانده اند(45)و تا حدی همان بود که اسلام را در قیاس با اروپا یکچند مشعلدار دانش و معرفت جهانی کرد. این کار هم بوسیله اهل ذمه - خاصه نصارا و مجوس انجام شد که بر خلاف اعراب به اقتضای معیشت و تربیت با السنه دیگرآشنا بودند. فلسفه یونانی بیشتر به اهتمام سریانیها به عربی نقل شد.
ازآنکه فلسفه یونانی که از کلیسای ملکائی رانده می شد نزد یعقوبیها ونسطوریها پناه می یافت. قبل از اسلام هم شهر ادسا که همان الرها باشداز مراکز مهم تعلیم فلسفه یونانی بشمار می آمد و در آنجا کتابهایی ازیونانی به سریانی نقل کرده بودند. بهر حال، در زمان مامون عباسی - وشاید اندکی قبل از آن نیز - شروع کردند به نقل و ترجمه این کتابهای سریانی به عربی. بیت الحکمه مامون که نوعی آکادمی و دار الترجمه [48] بشمار می آمد با کتابخانه مفصل و رصد خانه یی که داشت در نقل علوم یونانی نقش قابل ملاحظه یی ایفا کرد. اعضاء این آکادمی بیشترسریانیها بودند که عربی و یونانی می دانستند.
حنین بن اسحق که گویند دربیزانس لغت یونانی آموخته بود در راس این بیت الحکمه اهتمام بسیاردر کار نقل و ترجمه داشت. پسرش اسحق و خویشانش نیز او را درین کاریاری کردند و او به کمک آنها، هم آثار ارسطو را به عربی نقل کرد هم کتب جالینوس را. غیر از الرها که مرکز نصرانیت سریانیان بود یک مرکز علمی دیگر هم متعلق به سریانیها وجود داشت و آن حران بود که در واقع مرکز بت پرستی سریانیان بشمار می آمد. این بت پرستان سریانی صابئین خوانده می شدند و حران هم نزدیک الرها بود اما در جنوب شرقی آن. صابئین که از باب توسع و اطلاق بت پرست شناخته می شدند آیین خاصی داشتند و البته با وجود اشتراک در نام آنها را نباید بامندائیان منسوب به یحیی اشتباه کرد. در هر حال، اینها بسبب توجه و انصراف به پرستش اجرام سماوی علاقه خاصی به نجوم و ریاضی پیدا کردند و از کتب ریاضی و نجوم یونانی مخصوصا بهره مند می شدند.
ثابت بن قره از همین صابئیها بود که در همین ادوار به ترجمه کتب نجوم و ریاضی یونانی پرداخت و آثار اقلیدس، ارشمیدس، و اپولونیوس بوسیله خاندان ثابت به عربی نقل شد. اینجا بیان یک نکته اهمیت دارد که شاید توجه بدان عبرت انگیزباشد. در واقع بسیاری از این مترجمان که کتابهای ریاضی، طبی، یا فلسفی را از سریانی، یونانی، یا پهلوی به عربی نقل می کردند خود در آن علوم، هم مهارت داشتند و هم تالیف. از جمله ثابت بن قره حرانی که ازسریانی و یونانی کتابهایی ترجمه کرد، خود در طب و ریاضی تبحر داشت.
قسطا بن لوقای بعلبکی که نیز کتابهای متعدد از یونانی نقل - یا تهذیب - کرد خود در ریاضیات و مکانیک مطالعات قابل توجه داشت.
حنین بن اسحق که به عنوان مترجم شهرت یافت در چشم پزشکی تالیف[49] دارد و متی بن یونس که بعضی شروح راجع به کتابهای ارسطو را ترجمه کرد از حکماء عصر بود و فارابی نزد وی تلمذ کرد. نکته اینجاست که این ترجمه ها مخصوصا بدان سبب در ایجاد نهضت علمی مسلمین مفیدواقع شد که بدست اهلش انجام یافت. مترجمان در کاری که انجام می دادند بخوبی وارد بودند و متبحر.
البته مسلمین به ترجمه شعر و درام یونانی علاقه یی نشان ندادند نه فقط بدانسبب که شعر و درام یونانی با اساطیر و عقاید قوم مخلوط بود ونمی توانست مورد توجه اهل اسلام باشد، بلکه نیز بدانجهت که هدف از تعلم آن بلاغت یونانی بود که با وجود بلاغت قرآن نزد مسلمین طالب نداشت. در واقع، اگر فن شعر ارسطو نزد مسلمین زیاده پیچیده و تا حدی نامفهوم ماند و اگر کتب افلاطون نیز بین آنها انتشار زیادی نیافت سببش همین بی توجهی آنها بود به نقل و ترجمه شعر و درام. با اینهمه، شواهدی هست که حاکی است از نقل یا تلخیص ایلیاد هومیروس وبعضی حکایات و اشعار یونانی.
همچنین وقتی مسلمین از کلمات ذهبیه فیثاغورس یا نظایر آن صحبت می کنند به نظر می آید از ادب یونانی نیزآنچه را با ذوق خویش زیاده بیگانه نمی یافته اند ترجمه می کرده اند. (46)اما از معارف و علوم قدیم آنچه به عربی نقل می شد منحصر به کتب یونانی نبود. مسلمانان حتی در عهد اموی از ربیت یافتگان جندیشاپور، فواید علمی جستند. از آغاز ظهور اسلام - و چندی پیش ازآن - جندیشاپور مرکز معارف فرس و هند هم بود. علماء، خاصه اطباءجندیشابور، در دربار امویان دمشق مورد توجه و استقبال بودند. یک یهودی ایرانی، نامش ماسرجویه، از ربیت یافتگان همین مکتب، ظاهرااولین کس بود که چیزی از علوم یونانی را به عربی نقل کرد. درجندیشاپور از قرار معلوم میراث فرهنگ هند نیز مورد توجه بود. از تاثیرهمین میراث هند و فرس است که هنوز دو کتاب مهم موجب رونق و شهرت[50] ادب عربی و فارسی است: الف لیل و کلیله و دمنه. اصل کلیه یا قسمت عمده آن البته هندیست و در باب الف لیل و منشا آن جای بحث است.
اما خواه از داستان یهودی استر گرفته شده باشد و خواه با نام و سرگذشت همای چهر آزاد، ملکه قدیم ایران مربوط باشد قسمت عمده آن رنگ اسلامی دارد، و رنگ عربی. (47)
آثار علمی هم خاصه در منطق و حکمت عملی و حتی نجوم ازپهلوی به عربی نقل شده است و نام عبد الله بن مقفع و نوبخت و علی بن زیاد، از مترجمان این دوره که چیزهایی از پهلوی نقل کرده اند، معروفست.
زیج شهریار و کتاب تنکلوشا - توکروس - و کتاب بزید ج هم در نجوم ازپهلوی به عربی نقل شده است. در همان عصری که ابن مقفع کتب فرس را نقل کرد کتابهایی هم از هندی به عربی ترجمه شد، هم در نجوم و هم در طب. اسم کتب هندی و مترجمین آنها در الفهرست ابن الندیم آمده است و توجه مسلمین به آنها نشان می دهد که بر خلاف ادعای بعضی ازاروپائیها مسلمین در نقل علوم بهیچوجه فقط مقلد صرف فرهنگ یونانی نبوده اند بلکه از خود و از منابع دیگر هم چیزها به آن مایه افزوده اند.
حتی به رهبری حسن کنجکاوی و شوق معرفت جویی خویش به آثار وتحقیقات اقوام دیگر هم که یونانیها اطلاعات درستی از آنها نداشته اندنیز رجوع می کرده اند.
آشنایی مسلمین با علم و با مباحث مربوط به کلام در واقع از عهداموی نشات و اساس گرفت و این عهد بود که در طی آن، در عراق و شام و مصر، کسانی که با علم و فلسفه یونان و هند و ایران آشنایی داشتند به اسلام گرویدند و یا به خدمت خلفاء و حکام مسلمان در آمدند. پیش از آن بسبب اشتغال به فتوحات که تمام همتها بدان مصروف بود جز به قرآن وحدیث و آنچه از لغت و شعر و ادب و قصص انبیاء و تاریخ که برای فهم آن لازم بود نمی پرداختند. قرآن و حدیث در واقع دو سرچشمه بزرگ اصلی بود برای [51] دین و شریعت. هم فقه ازین دو منشا عظیم برخوردار بود هم عقیده که خود از عهد خلفاء راشدین دستخوش بحرانها و اختلافات بزرگ مانندمقالات خوارج و قدریه و مرجئه شده بود.
اما از اوایل عهد عباسی علم وفلسفه نشات واقعی یافت و در پی آن در همه احوال مسلمین تحول پدیدآمد: اصول پیدا شد و کار اثبات احکام فقه را براساس علمی نهاد. کلام پدیدآمد و مجادلات راجع به عقاید را تحت نظارت منطق و استدلال قرارداد. نقل علوم یونانی، هندی، و ایرانی هم در تمام قلمرو فکر و معرفت بر روی مسلمین آفاق تازه گشود. درست است که مسلمین وسیله شدندبرای نقل آثار حکمت و معرفت باستانی به دنیای عرب اما نقل هم فی نفسه کار کم اهمیتی نیست. بعلاوه اشتباه صرف است اگر کسی سهم مسلمین را به همین نقل و ترجمه منحصر کند زیرا علماء اسلام، چنانکه مکرر گفته آمد، از خود نیز چیزهایی بسیار بر مواریث هند و یونان و فرس افزودند. بهر حال، چنانکه البته بدرستی انتظار می رفت این نقلها وترجمه ها راه تحقیق و ابتکار را بر مسلمین گشود.
45. Scheader, der Mensch in Orient und Okzident, Munchen60 - 107/196046. 552، 346، Rosenthal. F. Fortleben der Antike im Islam/2547. در باب کلیله رجوع شود به همین کتاب، یادداشت شماره 7، و درباره E. Littmann در الف لیل و بحثهایی که درباب مآخذ آن شده است رجوع نمائید به مقاله دائرة المعارف اسلام، چاپ جدید بزبان فرانسوی، ج 1/75 - 369.