2 - نهضت نقطويه

نهضت نقطويه به تعبيرى ادامه نهضت حروفيه و تغيير اسم و شكل آن است . خاستگاه اين نهضت در شمال ايران احتمالا گيلان بوده و دامنه آن تا فومن گسترش داشته است . مؤ سس اين نهضت محمود پسيخانى گفته شده است ، لذا به نقطويه پسيخانه نيز گفته اند. گويا وى از ياران فضل الله استرآبادى بوده كه در سال 800 هجرى اين نهضت را آغاز كرد. علت طرد محمود پسيخانى از جمع ياران فضل الله بدرستى روشن نيست ؛ اما مشهور است كه محمود پسيخانى فردى عابد و زاهد بوده كه در سال 83 ه - در گذشته است . برخى گفته اند كه او خود را در تيزاب انداخت و نابود شد. اما اين قول توسط پيروانش تكذيب گرديده است .
نهضت نقطويه در بخشهائى از ايران پهناور آن روزگار گسترش يافت و مريدانى بسيار داشت . با روى كار آمدن صفويان و قلع و قمع تصوف مردمى ، نهضت نقطويه نيز مورد هجوم قزلباشان صفوى قرار گرفت . در دوره سلطنت طهماسب صفوى به سال 973 ه - يك از رهبران بزرگ نهضت نقطويه به نام ابوالقاسم امرى (؟) را كور كردند و در سال 981 هجرى گروهى از آنان را دستگير كردند و كشتند. دوره صفويه از ادوار بسيار تاريك و سياه تاريخ فكر و انديشه ايرانى بشمار مى رود. در اين دوره سياست و مذهب در هم آميخت و استبداد سياه مذهبى پديدار گشت و به نابودى هرگونه فكر و انديشه اى فلسفى - سياسى - عرفانى پرداخت . نقطويان در انگيزش توده ها عليه صفويان بسيار مؤ ثر بودند. در دوره شاه عباس به سال 1102 ه - همه نقطويان در سراسر قلمرو صفوى تحت پيگرد قرار گرفتند و تعداد بسيارى دستگير و به وحشيانه ترين شكنجه ها كشته شدند.
وجه مشترك نهضت هاى قرون ششم تا يازدهم هجرى ، تكيه بر باورهاى متقن اعتقادى تشيع بوده است . از همين رو تشيع اماميه و اصول سياسى آن ، ايدئولوژى نهضت هاى مردمى بوده است . برجسته ترين نهضت اين مقطع تاريخى از سربداران شروع مى شود و به صفويان ختم مى گردد. صفويان تشيع اماميه را استخدام كردند. آنان خود از جبهه تصوف دولتى كه مذهب فئودالها بود، برخاسته بودند و كيش تسنن (شافعى ) داشتند. تزوير و ترفند سياسى صفويان كه حمايت علماء اماميه را برانگيخت عوارض منفى بسيار داشت . بازى با عقايد اماميه دومين تجربه تلخ و ثمره شوم خود را پس از آل بويه در ايران نشان داد و آن مسخ مطلق مذهب بود. تاريخ نشان مى دهد كه رژيم صفوى هرگز پايگاه اجتماعى و مردمى نداشته است و لذا قيامهاى بسيارى عليه آن تدارك ديده شد كه تعدادشان به سى قيام بزرگ در سراسر ايران مى رسد. نهضت نقطويه يكى از اين نهضت هاى فكرى است كه بر ايدئولوژى صفويان و شعائر رسمى آن حمله مى كرد. متاءسفانه از تعاليم و شعائر اين نهضت سندى معتبر در دست نيست . آنچه بر جاى مانده ، اقوال مورخان دولتى صفويه و تكفيرنامه ها و فتاواى فقهاء و علماء عصر صفوى است . اين نهضت دربست به الحاد متهم شده است !!
به نظر مى رسد نهضت نقطوى بر دو اصل اساسى تكيه داشته است :
1- مفاهيم اخلاقى و ارزشهاى انسانى و پرهيز از آلودگيهاى رايج مذهبى دوره صفوى .
2- تعظيم شعائر ملى ايران و تبرئه برخى اصول عقيدتى تشيع از زندان اتهام صفويان . مى دانيم كه صفويان كه نژاد آنان ترك و يونانى بود، نمى توانستند مليت ايرانى را نمايندگى كنند و لذا سلاطين صفوى از آغاز تا انجام به شهادت تواريخ صفويه ، هرگز به پارسى سخن نمى گفتند و زبان و ادب فارسى نمى دانستند. آنان از مترجم استفاده مى كردند و مقامات دولتى - سياسى تماما ترك و غير ايرانى بوده اند، حتى لشكريان نيز غير ايرانى بودند. سپاه قزلباش معرف اين واقعيت است . منابع صفوى نشان مى دهند كه عناصر با نبوغ ايرانى مقهور و مغلوب و مقتول تركان قزلباش مى شدند. سرداران و فرماندهان ايرانى به دستور شاهان صفوى كشته مى شدند و اصالت از آن ترك ها بود. صفويه به احياء (پان تركيسم ) شگفتى پرداخت . نكته ديگر هجوم عربان به ايران بود. مقامات مذهبى صفويه اكثرا عرب زبان و عرب نژاد بوده اند. آنان نيز براى تبليغ احكام شيعه اماميه به مترجم احتياج داشتند. بنابراين عرب زدگى فرهنگى و پان تركيسم سياسى - نظامى - ادارى ، به تحقير مطلق ايرانيان انجاميد. در شعائر نهضت نقطوى اين وضعيت زير سئوال مى رفت . صفويان مدعى نيابت و نمايندگان امام زمان (عج ) بودند و از اين راه به تحكيم قدرت سياسى خود مى افزودند. نقطويان اين ترفند صفويان را نيز زير سئوال مى بردند و به تكذيب ادعايشان مى پرداختند. در منابع دولتى صفوى آمده است كه : (محمود پسيخانى مى گفت دين اسلام زمانش به پايان رسيده و دوره عرب نفسهاى آخرش را مى كشد. از اين پس دين عجم روى كار مى آيد كه عمرش هشت هزار سال خواهد بود. محمود شانزده كتاب و هزار رساله نوشت ...
محمود خود را (واحد) مى خواند و مى گفت تمام صفات رسولان خداوند در پيكر پاك محمد (صلى الله عليه و آله ) و على (عليه السلام ) جمع گشته است و از پيكر آنان ، محمود پسيخانى سرشته گرديده است . او عمرى در پارسائى و تنگدستى زيست و در حال تجرد زندگى مى كرد، پيروانش را از ازدواج باز مى داشت و مى گفت هر كس ازدواج نكند، مقرب درگاه خداوند خواهد شد. او مى گفت : اگر كسى را ميل آميزش با زن باشد، در همه عمر يكبار سزاوار باشد و اگر نتواند، در هر سال يكبار و اگر نتواند، در هر چهل روز يك بار و...) اين بيت را به او منسوب كرده اند:
                                 رسيد نوبت رندان عاقبت محمود
                                                                  گذشت آن كه عرب طعنه بر عجم مى زد
به وى نسبت داده اند كه مى گفت : (پروردگار نمونه قدرت و نيروئى بالاتر از انسان نيست . پروردگار نمونه هاى خود انسان است .
انسان تا خودش را نشناخته ، بنده است . و چون خود را شناخت ، خدا است ).
اين اقوال منسوب به او على رغم تحريف شديد، نشان مى دهد كه جوهره انسان گرايانه نهضت تصوف مردمى كه از (حلاج ) آغاز شد و در (نهضت حروفيه ) به تعالى بهترى رسيد، در نقطويان قوت و شدت داشته است . تكيه نهضت نقطوى در دوره صفويه بر عدالت اجتماعى ، ناخوشايندترين بعد اين نهضت از ديدگاه صفويان بوده است . چراكه همين شعار استرتژيك سرلوحه قيامهاى روستائى و شهرى عصر صفوى است ؛ شعارى كه تيموريان را نيز ناتوان ساخت و سرنگون نمود. ديدگاههاى اقتصادى نقطويان مخصوصا در مالكيت زمين ، صفويان را كه فئوداليزم متمركز چند هزار ساله ايران را نمايندگى مى كردند، به وحشت انداخت .
اين شعار منسوب به آنان كه : (زمين ) اصل و نقطه هر چيز است ، ديدگاه اقتصادى آنان را مى رساند. وجه تسميه (نقطويان ) نيز از همين (شعار) اخذ شده است .
شورش روستائيان گيلان عليه رژيم صفوى ، توسط (نقطويان ) رهبرى مى شد. قيامى كه تا بيست سال ادامه يافت و شعله هاى آن تا پايان رژيم صفوى فرو نشست و هر از چند گاهى خود را نشان مى داد. شورش سال 978 هجرى دوره سلطنت طهماسب صفوى كه به پيروزى مردم و شكست نيروهاى دولتى انجاميد، پس از دو سال با اعزام نيرو از سوى دولت مركزى سركوب شد. حوزه فعاليت نقطويان از گيلان به قزوين ، ساوه ، كاشان ، اصفهان ، نائين و... راه يافته بود.
طهماسب صفوى فرمان داد تا سران نهضت نقطويه را شناسائى و دستگير نمايند. در سال 999 هجرى يكى از رهبران نقطويه را دستگير و چشمانش را درآوردند. پيروان او نهضت بزرگى در فارس آغاز كردند كه شاه صفوى را بشدت ترساند. اعزام نيرو و هزينه بسيار براى سركوب اين نهضت آغاز شد. شاه عباس صفوى موجوديت رژيم را در خطر ديد؛ چراكه نهضت نقطويان در سراسر ايران ريشه دوانيده بود. او راه چاره را در كشتار بيرحمانه و قتل عام مردم مراكزى ديد كه متهم به هوادارى از نهضت نقطوى بودند. منجم شاه عباس از اين قتل عام ها ياد مى كند.
كشتار عمومى در سال هزار هجرى آغاز شد. شاه صفوى آرام نداشت و براى دريافت چگونگى تعاليم اين نهضت ، مخفيانه و ناشناس ، لباس ‍ صوفيان پوشيد و به خانقاهى در قزوين رفت . سران نقطويه كه در خانقاه هاى خصوصى و پنهانى فعال بودند، شاه حيله گر و شيطان صفت صفوى را شناختند و ابراز عقيده نكردند. شاه دستور داد تا سران نقطويه را كه خود شناسائى كرده بود، بكشتند. دراويشى چون : خسرو درويش ، كوچك قلندر، يوسفى تركش (؟) و... از كسانى بودند كه شاه جانشان را گرفت . نقطويان على رغم سركوب شديد تا پايان دوره صفوى به حيات خود ادامه دادند(226).