كودتاى سياسى سقيفه
در تاريخ عمومى اسلام آمده است كه : امام على بن ابيطالب مشغول غسل دادن پيامبر اسلام بود، و (ابوبكر بن ابى قحافه ) در مسجد در رابطه با مرگ پيامبر سخن مى گفت . به (عمر بن خطاب ) خبر رسيد كه انصار در سقيفه بنى ساعده جهت تعيين اميرى براى اسلام در حال مذاكره و مشاوره اند. عمر نزد ابوبكر رفته ، او را از جريان امر مطلع نمود و هر دو شتابان به سقيفه آمدند. در بين راه با (ابو عبيده جراح ) برخورد كردند و او را با خود بردند. گروهى از قبيله (اوس ) و قبيله (خزرج ) در سقيفه گرد آمده بودند رئيس خزرج كه (سعد بن عباده ) باشد، در حالى كه بيمار بود حضور داشت و سخنگوى او درباره خدمات و فضائل انصار سخن مى گفت و نتيجه گرفت كه : (خلافت و امارت بر مسلمانان حق انصار است و نه مهاجران ).
در اين هنگام (ابوبكر) برخاست و نخست شرحى در فضائل و خدمات مهاجرين و انصار بيان كرد و تاءكيد نمود كه مهاجران اولويت دارند، زيرا كه قوم و خويش پيامبر اسلام هستند و نخستين كسانى مى باشند كه به اسلام ايمان آورده اند. او ياد آورى كرد كه اعراب با پيامبر مخالفت مى كردند و ياران اندك او را آزار مى دادند، ولى مهاجرين دست از خدا و پيامبر او بر نداشتند و در اين راه جانفشانى ها كردند. اما انصار با آنكه خدماتشان به اسلام بسيار چشم گير بود، ولى در درجه دوم قرار دارند، لذا خلافت را بايد به مهاجرين داد، زيرا عرب زير بار امارت غير قريش نخواهد رفت و مهاجرين از قريش هستند. برخى از انصار گفتند كه دو امير انتخاب شود؛ يكى از مهاجرين و ديگرى از انصار.
اين پيشنهاد، راه شكست انصار را به مهاجرين نماياند و به گفته سعد بن عباده اين نخستين سستى انصار بود. و ابوبكر گفت : ما بايد امير باشيم و شما وزراى ما باشيد و بدون مشورت و نظر شما كارى نخواهيم كرد. سرانجام در حالى كه اختلافات دامنه دارى ميان اوس و خزرج روى داد، عاقبت قبيله اوس كه در اقليت بود و قبيله خزرج كه دچار اختلاف شديد بود، به امارت مهاجرين تن در دادند (69). گروه مخالف و گروه موافق در نشست سقيفه كه با هم جدال و احتجاج مى كردند، عبارتند از:
1 - سعد بن عباده كه مردى جاه طلب بود و از طرف خزرجيان سخن مى گفت .
2 - خزيمه بن ثابت ملقب به (ذوالشهادتين ) كه به نفع انصار سخن مى گفت .
3 - اسيد بن خضير انصارى اوسى نماينده قبيله اوس كه به نفع قبيله خود سخن مى گفت .
4 - بشير بن سعد اعور انصارى كه مى گفت بايد امير از قبيله ما باشد.
5 - عويم بن ساعده كه امتيازات انصار و برترى آنان بر ديگر قبائل سخن مى گفت .
6 - معن بن عدى كه از امتيازات مهاجران سخن مى گفت و مردم را دعوت به حكومت ابوبكر مى كرد.
7 - ابوعبيده جراح از باند ابوبكر و عمر بود كه به نفع او فرياد مى زد و به حمايت از مهاجرين سخن مى گفت .
8 - ثابت بن قيس بن شماس انصارى كه خطيب انصار بود و پاسخ مهاجران را داد و آنها را ستايش كرد، ولى در رابطه با خلافت ، انصار را مقدم داشت .
9 - ابوبكر بن ابى قحانه كه به ثابت بن قيس انصارى پاسخ داد و خلافت را حق مهاجران دانست .
10 - حباب بن منذر كه انصار را به پايدارى و مقاومت در برابر مهاجران تحريك مى كرد.
11 - سعد بن عباده با حباب بن منذر هم صدا شد و به نفع انصار راءى داد.
12 - اسيد بن خضير و بشير بن سعد كه از انصار بودند، جانب قريش را گرفتند.
13 - عمر بن خطاب و حباب بن منذر كه به نفع مهاجران تلاش مى كردند.
14 - حسان بن ثابت ياد آور غدير خم شد و اشاره كرد كه : اى مردم ! شما در روز غدير خم با پيامبر خدا عهدى بستيد، چرا فراموش كرده ايد.
15 - سعد بن عباده وقتى چنين ديد گفت : حال كه امير بايد از قريش باشد، در اين صورت على بن ابيطالب بر همه مقدم است .
16 - سلمان فارسى برخاست و با ابوبكر و عمر بن خطاب و ابو عبيده جراح احتجاج نمود.
17 - ابوذر و مقداد و عمار و عثمان بن حنيف و سهل بن حنيف و گروه بسيارى به احتجاج بر خاستند و از خلافت على بن ابيطالب عليه السلام شديدا طرفدارى كردند.
كار به مشاجره و زد و خورد كشيد. طرفداران ابوبكر اجتماع نموده و با وى بيعت كردند.
ابوبكر به منبر رفت و گفت : ( قال رسول الله : الائمه من قريش .) مردم چون اين سخن را شنيدند، فرياد زدند كه اگر چنين است ، على بن ابيطالب عليه السلام از همه شايسته تر است . ولى چون از قبل نقشه بركنارى (على بن ابيطالب ) عليه السلام از خلافت كشيده شده بود، (ابو عبيده جراح ) و (عمر بن خطاب ) برخاستند و با (ابوبكر) بيعت كرده و خلافت او را به رسميت شناختند.
اين نقل عاميانه و رسمى تاريخ است . در اينجا براى روشن شدن اذهان خوانندگان و بيان حقيقت ، محققانه ترين تحقيق و تحليلى را كه تاكنون از (كودتاى سقيفه ) صورت گرفته و بدور از هر گونه حب و بغض فرقه اى ، قومى ، نژادى و... است ، مى آوريم . تبيين و تحليلى كه مستند و مبتنى بر رهنمودهاى قرآن ، سنت و تاريخ سياسى اوليه است . يادآور مى شويم كه اين تحليل تاكنون در تاريخ احتجاجات و استدلالهاى كلامى ، تاريخى ، روائى اسلام بى سابقه مى باشد و تصاوير روشنى از حقايق صدر اسلام را ارائه مى كند: