يك حادثه جنجالى
يكى از حوادث جنجالى سال پنجم هجرى ، ازدواج پيامبر اسلام با زينب دختر جحش است :
زيد به حارثه را همه مى شناسند؛ او پسر خوانده محمد است ، و زينب دختر عمه محمد. زيد غلامى بود كه خديجه او را به محمد بخشيده بود. اين روابط انسانى آنچنان قوت يافت كه محمد او را فرزند خويش خواند و در پگاه ازدواج ، در تلاش بود تا براى وى همسرى بيابد.
جامعه جاهلى هنوز به تفاخرهاى قبايلى و ارزشهاى سنتى خود وفادار بود و اين امر مسئله ازدواج را دشوار ساخته بود. چرا كه زيد غلامى بود كه رنگ و رونقى نداشت و با معيارهاى به رسميت شناخته جاهلى و خانواده ها هماهنگى نداشت . زينب دخترى رشيد و بلند بالا بود كه خواستگاران بسيارى داشت . او نيز از كودكى با پيامبر مى زيست و دختر عمه محمد بود. پيشنهاد پيامبر به خانواده زينب براى ازدواج با زيد با سكوت و مخالفت روبرو شد. وحى دخالت كرد و به آنان هشدار داد كه فرمان خدا و رسول خدا مطاع است . آيه 26 سوره احزاب همين را بيان داشت . بدين سان خانواده زينب و خود او به ازدواج با زيد راضى شدند.
بديهى است كه ناهماهنگى ها همچنان به قوت خود باقى بود و طبعا عشق جوانه نزد و شكوفه اى نشكفت ، بلكه بر عكس ناسازگارى آغاز شد و قهر جارى گرديد. زينب از سوئى و زيد از ديگر سو، به پيامبر اصرار كه آن دو را از هم جدا كند، و پيامبر سعى در اصلاح داشت ، ولى نتيجه اى نبخشيد و روز بروز اوضاع بدتر مى شد. طلاق تنها را حل مسئله بود و چنين شد. زيد از رنجى جانكاه رهائى يافت و مسرور بود. زينب در غمى بزرگ فرو رفت و سخت پريشان بود.
راه چاره ازدواج با زينب بود. بايد پيامبر چنين ايثارى بزرگ مى نمود تا تسلى خاطر زينب گردد. اما سنت هاى جاهلى و هياهوى عوام مسئله را مشكل مى ساخت . وحى دخالت كرد و سنت غلط جاهلى (مبنى بر عدم جواز ازدواج با همسر پسر خوانده ) را باطل و بى اساس اعلام كرد. آيه 37 سوره احزاب در اين باره نازل شد. هياهو، در زمان حادثه محو شد. اما دشمنان اسلام در اعصار بعد، از جمله عصر اخير، مخصوصا نويسندگان مسيحى ، هياهوئى راه انداخته بودند كه خوشبختانه پاسخ مناسبى دريافت داشتند. اسلام شناس بزرگ معاصر مرحوم دكتر على شريعتى پاسخ مستدل و منطقى - تحليلى جالبى به مستشرقان و نويسندگان مسيحى داده است . اين پاسخ در اسلام شناسى (چاپ مشهد) تحت عنوان زن ، در چشم و دل محمد آمده است . (18)