مزدك انقلابى قربانى مورخان مزدور تاريخ
يك محقق هندى مى گويد: بنظر مى رسد مآخذ تاريخى درباره ظهور مزدك و آئين او از تعصبات شخصى و كينه توزى هاى سياسى - دينى در امان نمانده است .
آئين مزدك در رديف نهضت هاى انقلابى بزرگان جهان جاى دارد. رينالد نيكلسون مى گويد: بيشتر مورّخان دوره ساسانى و پس از آن ، عقيده مزدك را كاملا درك نكرده اند و با تعصب و جهل درباره او قضاوت كرده اند.(77) لكهارت مى گويد: در اين زمينه بايد با اطمينان ادعا كنم كه مزدك چيزى كه درباره اشتراك زنان گفت ، خلاف اخلاق انسانى نگفته است ؛ منظور او اين بود كه زن و اموال در ميان مردم ، مانند آب و هوا مشترك باشد.(78) اين سخن در دوره اى گفته شد كه صدها هزار زن و دختر در اندرون حصارهاى اشراف و حرمسراهاى شاهان و شاهزادگان و درباريان و موبدان و... احتكار شده بودند و مردان و جوانان از تنهائى بشدت رنج مى برند.
منظور مزدك از اشتراك زنان ، فحشاى عمومى آنگونه كه منابع متعصب و كينه توز عربى و موبدان دولتى زرتشتى گفته اند نيست ، يعنى كه مردان و جوانان و زنان و دختران بى همسر كه سخت رنج مى بردند، با يكديگر زناشوئى برقرار كنند. و از طرفى بايد دانست كه تاريخ دوره ساسانى بدست موبدان زرتشتى و درباريان نوشته شده است . از تاريخ دولتى و مورّخان مودور چيزى جز اين انتظار نيست .اين دو، در هميشه تاريخ ، قهرمانان بزرگ را بد نام و تحريف كرده اند و نهضت هاى اصيل اجتماعى - سياسى - مردمى را متهم به هراتهامى كه مى توانسته اند ساخته اند.
رجال تاريخ سياسى جهان عموما و ايران خصوصا بيشتر از رجاله ها و چهره هاى پليد و منفورى است كه با گريم مورّخان مزدور، به نسلها معرفى شده اند. گ بايد كه اين ساختارهاى سياه را در هم ريخت و دنبال چهره هاى گمنام و بدنام تاريخ را گرفت و آنان را شناسائى كرد. چهره هائى كه با فرامين شاه و خليفه و فتاواى موبد و مغ و فقيه و محدث و متكلم و مورخ و... لكه دار و بايكوت شده اند. خوشبختانه دانش جديد توفيق اين را يافته است كه تا حدودى به اين تزوير و تحريف بزرگ تاريخ پايان دهد و از اعماق سياه تاريخ ، چهره قهرمانان و مصلحان بزرگ اجتماعى را نشان دهد. كارى كه در مورد مزدك شده است ، نمونه روشنى از اين توفيق است .
چيزى كه بيش از همه در ميان مردم ايران عصر ساسانى نفاق افكنده بود امتياز طبقاتى بسيار فاصله دار و خشنى بود كه ساسانيان در ايران برقرار كرده بودند. در درجه اول ، هفت فاميل بزرگ اشراف و در درجه دوم ، طبقات پنجگانه امتيازاتى داشتند و عامه مردم از آن محروم بودند.
مالكيت در انحصار آن هفت فاميل بزرگ بود. از صد و چهل ميليون جمعيت ايران پهناور آن روزگار، تنها هفتصد هزار نفر از آنان كه وابستگان هفت فاميل بزرگ بودند، حق مالكيت داشتند و بقيه مردم از همه چيز محروم بودند(79) ثروت افسانه اى شاهان ساسانى براستى محيرالعقول است : آنان علاوه بر طلا و جواهر بسيار، هزاران زن و دختر و غلام و... در حرمسراهاى شخصى داشتند.(80)