ب : ايدئولوژى انسان

وظيفه انسان در دين مانى اين است كه بخش روشنائى را كه در كالبد وى اسير تاريكى است ، تا مى تواند آزاد كند؛ يعنى از گسترش جهان مادى جلوگيرى كند، از آوردن فرزند و زناشوئى كه باعث رشد و پهناور شدن قلمرو اهريمن است خوددارى كند، و به نابودى و انحطاط عالم هستى يعنى آزاد ساختن روشنائى از زندان تاريكى ، در حدود امكان خود كمك كند.
((انسان نخستين )) هنگامى كه آفريده شد، پنج عنصر درخشان براى وى همچون پوشش يا زرهى بود كه بر تن پوشيده بود... از اين عنصرهاى پنجگانه ، چهار عنصر باد و خاك و آتش و آب بود... عنصر پنجم فروهر يا اثير بود. هنگامى كه انسان نخستين زره هاى پنجگانه مذكور را پوشيد، به كمك فرشته اى كه افسار پيروزى را در دست داشت كوشيد تا سرور جهان تاريكى را هزيمت دهد؛ ولى نتيجه ، ناميمون و نوميدى بخش بود و ((انسان نخستين )) در ميدان جنگ بيهوش افتاد و پادشاه تاريكى ها پنج عنصر روشن را بلعيد.
اين جنگ در ((سرنوشت بشر)) اهميت بسيار داشت . در اين مرحله ، انسان نخستين با اينكه پنج عنصر روشن را از دست داده بود، خود در خطر نبود و با پليدى نياميخته بود و بدين دليل توانست به ژرفناى گرداب تاريكى ها برود و ريشه هاى پنج عنصر شب (يا ظلمت ) را آنچنان ببرد كه از باليدن باز ماند. يعنى انسان دوباره با كمك خداى بزرگوار به ميدان كارزار برگشت و نيروهاى تاريكى را اسير گرفت . اشغال سرزمينى روشنى به دست عوامل تاريكى متوقف شده بود. ولى معناى پيروزى اين نيست كه همه آسيب ها و تيره روزيهاى آدميزاده جبران شده باشد. فرشته هاى تاريكى شكست خورده و اسير بودند، ولى عنصرهاى پنجگانه درخشان را بلعيده بودند و قلمرو روشنائى كه محروم از پنج عنصر اصلى شده ، با همه پيروزيش پريشان و ناتوان افتاده بود.
آشوب در جهان امروزى پيش آمد كه فرمانرواى تاريكى ها توانست بخشى از قلمرو نور و روشنايى را تصرف كند.
انسان نخستين ((آدم )) نيست ، بلكه چيزى است شبيه ((پروتوس ‍ آنتروپوش ))؛ جزئى از ((خدا)) كه با ((خدا)) از يك ريشه است .