احكام اموات

فرد متوفى مراسمى دارد: ابتدا پلك هاى او را بسته ، پاهايش را تا زانوها تا مى كنند.پس از آن وى را در خانه اى طاهر روى تخت خواب آهنى يا روى زمين سنگ فرش مى خوابانند و با روپوشى تميز او را مى پوشانند. زيرا در آئين زرتشت مرده ناپاك است وبا هر چه تماس پيدا كند، آن را آلوده مى كند. آنگاه به مرده كشها كه تعدادشان زوج است يعنى يعنى 2 يا 4 نفرند، خبر مى دهند. پس ازغسل و تجديد گشتى ، ميت را در تابوتى كه آن را گهن يا گاهان گويند و از فلز ساخته شده ، گذاشته ، به آرامگاه مى برند و نزديكان متوفى چند گامى او را مشايعت مى كنند. تشييع جنازه بايد در ساعات روز باشد و دفن بايدقبل از غروب انجام گيرد. دفن اموات در شب جايز نيست .
بنابر يك رسم ديرينه زرتشتيان اموات خود را در ((دخمه ))ها مى گذارند. اين سنت در ايران و هند كم و بيش هنوز جارى است . برخى از مراكز زرتشتى نشين ايران به اين سنت پاى بند هستند. زرتشتيان ايرانى به دخمه ((دادگاه )) مى گويند و زرتشتيان هند به آن ((دخمو)) گويند.اروپائيان آن را ((برج سكوت )) مى ناميده اند. دخمه محوطه اى است مدور كه در بالاى كوه بلندى قرار دارد و غالبا از آباديهاى اطراف چند فرسنگ فاصله دارد. ديوار اطراف دخمه را از سنگ و سيمان مى سازند و يك درب كوچك آهنى براى ورود و خروج دارد. محيط دخمه در حدود صد متر است . سطح داخلى آن از ديوار به طرف مركز سراشيب مى باشد.در وسط دخمه چاه عميق و وسيعى حفر شده است . در چهار گوشه خارجى آن بيرون ازديوار دخمه چاهها تا حدود يك متر باشن و سنگ ريزه پر شده است . چاه وسطى دخمه را زرتشتيان ايران ((براده )) يا ((استه دان )) ( استخوان دان ) مى گويند. فردوسى((استه دان )) را ((ستودان )) آورده است :
                                                         سر جاودان را بكندم ز تن
                                                                                                                  ستودان نديدند و گور و كفن
اسدى طوسى نيز مى گويد:
                                                         ستودانى از سنگ خارا برآر
                                                                                                                  زبيرون بر او نام من كن نگار
سطح داخلى دخمه از ديوارها گرفته تا استه دان را به سه قسمت دايره اى شكل تقسيم كرده اند؛ قسمت اول كه از ديوارها آغاز مى شود و بزرگتر از قسمت دوم و سوم است ، ويژه اجساد مردان است . قسمت دوم براى زنان و قسمت سوم كه وصل به استه دان است ، براى كودكان و بچه ها است . هر يك از اين قسمت هاى سه گانه به قطعات كوچك تر تقسيم شده كه هر قطعه ويژه يك ميت است . شيارهاى كوچكى بين اين قطعات كنده شده تا آب باران و كثافات از اين شيارها به داخل استه دان برود.
چون مرده را به درون سردابه مى گذارند، بايد سر او را به سوى باختر ( خورشيد)قرار دهند تا صورت وى به طرف مشرق باشد. سردابه بايد به درازاى 180سانت وپهناى 70 سانت و گودى 2 متر باشد كه برادى كودكان و خردسالان فرق مى كند. اينسردابه براى مرده هائى است كه در دخمه گذاشته نشود(493)، دخمه گذارى ميت بهخاطر هزينه اندكى كه دارد، براى فقير و غنى و بزرگ و كوچك امتيازى محسوب نمىشود و همه يكسان هستند. با اين عمل مرده پرستى و گورپرستى رواج پيدا نمى كند وچون قبرى وجود ندارد، همه اموات در دخمه اى كه بالاى كوه است قرار مى گيرند و ديگرجنبه تشخص خانوادگى و آرامگاه سازى در كار نيست .
يك محقق ايرانى مى گويدگ در آئين مزدائى بسيارى از معتقدات دين بودائى هندى منعكس است . عامل اصلى و اساسى در اينجا ((آتش )) است . ((آتش )) در محراب زبانه مى كشد و با هداياى دائمى از خاموشى آن جلوگيى مى شود. با اين حال شيوه ستايش در دين ايرانى بيشتر آشكار است . درست به هيمن دليل از سوزاندن و دفن مردگان خوددارى مى شود، زيرا عقيده بر آن است كه نعش مردگان آتش و زمين را كه پاكيزه اند، ملوت خواهد نمود. از اين رو، نعش مردگان را به دشتها برده و طى تشريفات خاصى در هواى آزاد قرار مى دهند(494).
((كريستن سن )) مى گويد: ((ونديداد)) مجموعه اى است از قواعد دينى راجع به انواع ناپاكى ها و گناهان و وسائل تطهير و توبه و استغفار. در اين كتاب از انواع تعدى به موجودات اهورائى (انسان ، سگ ، بيدستر) و طريقه رفتار با اجساد مردگان و غيره سخن رفته است . بر طبق اين قواعد مردگان را بايد در ((دخمه )) نهاد و طعمه پرندگان ساخت . زيرا تدفين مردگان يا سوزاندن اجساد باعث آلايش عناصر مى شود. مراد از عناصر، آب ، باد، خاك و هوا است . لذا زرتشتيان اين كار را حرام مى دانند. دست زدن به زنان حائض نيز باعث ناپاكى و نجاست است (495). دخمه گذاردن مردگان از عادات ايرانيان عهد ساسانى بود. ((هيون تسانگ )) زائر بودائى مى گويد: ايرانيان غالبا اجساد مردگان خود را در بيابان رها مى كردند. چون ((سياووش )) نمى خواست كه برابر عادات جاريه زندگى كند، زن خود را كه مرده بود، برخلاف مردم ، دفن كرد(496).