زمينه
دوره نخست ؛ ((زرتشت در سال 660 ق .م ناگهان قيام مى كند، و به دلايلى قيامش انتظار مى رود. يكى به اين دليل كه ((نظام تمدن )) و ((مالكيت ))، دردها و نيازها تازه اى به جان بشريت مى ريزد و بعد مصلحين را به درمان كردن مى انگيزد.
... زرتشت در آن دوره ، پاسخى بود به دردها و نيازها تازه ايرانى . آريائيان در ابتداى ورودشان به هند و ايران با همه دوگانگى خاك و امكانات خاك و آب و هوا، مذاهبى يگانه داشتند... آريائيان هند در زندگى قبايلى ماندند، و آريائيان ايران وارد زندگى كشاورزى شدند و با دگرگونى شرايط زندگى ، بينش ، نظام اجتماعى و احساس و اخلاق اجتماعى ، ديگر مذهب ميترائيسم و مذاهب ابتدائى پيش از زرتشت (كه از قبايل وحشى آريائى و روزگار اشتراك تفكر و زندگى ايرانى و هندى مانده بود)، نمى توانست جوابگوى نيازهاى تازه ايرانى باشد، و مذهبى مى بايست كه با شرايط جديد، تناسب اجتماعى و اقتصادى و اخلاقى داشته باشد و بتواند وضع موجود را توجيه كند... در اينجا است كه زرتشت برمى خيزد و مذهبى را اعلام مى كند كه براى ارتباط با خدايش نه به سحر و جادو نيازى دارد و نه به ((قربانى )) و ((مغان )).
جادو را باطل ، و قربانى را نفى مى كند و بزرگترين مبارزه را عليه كارپانها (مغانروحانيون ) مى آغازد. و از همه مهتر اينكه تمامى بتها را، مجسمه رب النوع هاى مختلفىكه ساختن شان يكى از كارهاى مذاهب قديم بود، فرو مى شكند و از معابد بيرون مى ريزد(گر چه باز خود موبدان (= روحانيت زرتشت ) با توجيهاتى تازه ، دوباره بازشان مىگردانند) و با رفرم دين بدوى مذهبى بوجود مى آورد كه بشدت فلاحتى و كشاورزىاست و توجيه كننده زندگى جديد ايران .))(354)