19- تاءثير عقايد مزديسنى و فرهنگ پارسى
يهوديان نيز مانند ساير اقوام تحت تاءثير محيط قرار داشتند و پس از تماس با برخى تمدنهاى باستانى ، خواسته يا ناخواسته ، بسيارى از مفاهيم و اعمال آنها را وام گرفتند، ولى بايد توجه داشت كه آنان پيوسته و در تمام موارد، مسائل ياد شده را به رنگ اخلاقيات توحيدى خاص خويش در مى آوردند. مثلا داستان طوفان نوح ، خواه از بابليها اقتباس شده باشد يا نه ، آن گونه كه در سفر پيدايش آمده است ، از خداى واحد، مهربان و درستكار سخن مى گويد. اين داستان به داستان پر- نپيشتيم (napishtim-Per) كه روى الواح ميخى حك شده است و علاوه بر شرك صريح ، خدايانى خودخواه ، ستيزه جو، احساساتى و حسود را مطرح مى كند، چندان شباهتى ندارد. اين تمايز در ساير داستانها و قوانين و باورهايى كه گفته مى شود يهود از اقوام ديگر اقتباس كرده اند، نيز مشهود است .
در تورات تقريبا ذكرى از قيامت نيست (مگر يكى دو اشاره مبهم ، مثلا تثنيه 8:16). از نظرات تورات (لاويان باب 26 و تثنيه باب 28) ديندارى و بى دينى در جلب نعمتهاى اين جهان و سلب آنها تاءثير مستقيم و قطعى دارند. از سوى ديگر، كتاب تلمود از قيامت بسيار سخن گفته است .
يكى از باورهاى اصيل يهوديت كه به تصور پژوهشگران ، از بيگانگان گرفته شده ، اعتقاد به رستاخيز مردگان است . اين اعتقاد با آرمان مسيحايى گره خورده و چيزى مانند اعتقاد به رجعت را پديد آورده است . ايرانيان باستان مى گفتند در زمان آينده ، پس از آنكه آهورمزدا بر هماورد خود انگرو مئنيو پيروز شود و او را نابود كند، مردگان برخواهند خاست ، ولى شكل عالى و معنوى اين آموزه دستاورد اصيل الهامات يهود است و با اعتقاد خشك و بى روح مغان ايران زمين شباهتى ندارد. به گفته پژوهشگران ، اعتقاد به جاودانگى روح از قديم ميان بنى اسرائيل وجود داشته و در چندين مورد از كتاب مقدس بدان اشاره شده است ، ولى آن باور پس از بازگشت از بابل ، با عقيده به جاودانگى قوم و قيام مسيحا پيوند خورد و اعتقاد به رستاخيز مردگان را پديد آورد. اين نظريه با قرآن مجيد تعارض دارد؛ زيرا از داستان برانگيخته شدن حضرت موسى (ع ) در اوايل سوره طه بروشنى مى فهميم كه اعتقاد به رستاخيز در نخستين پيام او وجود داشته است .(25)