عمد و سهو در تحريف اديان
بسيارى از تحريفهايى كه در اديان رسمى و آسمانى واقع شده، از روى عمد، آگاهانه و از جانب دانشمندان همان دين بوده است. در بسيارى از موارد، علماى اديان، به سبب عوامل نفسانى خويش، دين و كتاب خدا را تغيير دادهاند. قرآن نيز مؤيد اين مطلب است كه بسيارى از تحريفها به عمد و از روى طغيان و سركشى بوده است:
كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ؛(1) مردم امتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم دهنده بر انگيخت، و با آنان كتاب [خود] را به حق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و جز كسانى كه [كتاب] به آنان داده شد و دلايل روشن براى آنان آمد، به سبب انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف نكرد.
در آيهاى ديگر نيز همين مطلب را با اندكى اختلاف تعبير چنين بيان مىكند:
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الإِْسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ؛(2) در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است. و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد اختلافى [در آن] ايجاد نكردند مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به سبب ظلم و ستم در ميان خود.
يكى از كارهاى علماى يهود و نصارا اين بود كه مطالبى را از خودشان مى نوشتند و آن ها را به خدا نسبت مى دادند و مى گفتند، اين ها گفته هاى خدا است. قرآن در اين باره مىفرمايد:
فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ؛(3) واى بر آن ها كه نوشته اى با دست خود مى نويسند، سپس مى گويند: «اين از جانب خدا است».
بنابراين به تصريح قرآن، بسيارى از تحريفها در دين، به عمد و عالمانه صورت گرفته است. البته در مواردى نيز اين مسأله ناخواسته و سهوى بوده است؛ براى مثال، گاهى نسخههايى پاك شده است، و يا در ترجمه، مطلب درست منتقل نشده است، و مواردى از اين قبيل.
از اينرو به جز قرآن كريم كه خداوند خود مصون ماندن آن از تحريف را ضمانت فرموده است،(4) ساير كتابهاى آسمانى دستخوش تحريفهاى فراوانى واقع شدهاند. امروزه از كتاب حضرت نوح و ابراهيم(عليهما السلام) هيچ اثرى در دست نيست و نمىدانيم چه بر سر آنها آمده است. مطالب تورات موجود به حدى دگرگون شده كه در بسيارى موارد، خود بر بطلان خويش گواهى مىدهد؛ براى مثال، در حالى كه تورات به عنوان كتابى كه حضرت موسى(عليه السلام) آن را از جانب خدا براى مردم آورده مطرح مىشود، در آن مىخوانيم كه «موسى در فلان تاريخ از دنيا رفت». آيا مىشود حضرت موسى زنده باشد و چنين آيهاى بياورد كه، موسى در فلان تاريخ از دنيا رفت؟!
خرافات بسيارى سراسر تورات موجود را پر كرده كه آن را به صورتى مبتذل درآورده است. يكى از مطالب معروف تورات موجود، داستان پايين آمدن خدا در شبى از آسمان، و كشتى گرفتنش با حضرت يعقوب است! تورات مىگويد، شبى خدا از آسمان به زمين آمد و با جناب يعقوب پيامبر مشغول كشتى گرفتن شد! يعقوب چنان قدرتى داشت كه خدا را بر زمين زد و روى سينهاش نشست و تا نزديكىهاى صبح خدا را رها نمىكرد و از روى سينهاش بلند نمىشد. هر چه خدا التماس مىكرد كه مرا رها كن، يعقوب گوشش بدهكار نبود! تا آنكه نزديك شد كه سپيده صبح طالع شود. در اين هنگام خدا گفت، اى يعقوب مرا رها كن! زشت است، الآن سپيده سر مىزند و مردم در روشنايى روز مرا زير دست و پاى تو مىبينند و آبرويم مىرود! يعقوب گفت، اگر مىخواهى رهايت كنم، بايد به من بركت بدهى، و خدا به او بركت داد و آن گاه يعقوب دست از سر خدا برداشت و اجازه داد تا خدا به آسمان باز گردد!!
اين تنها بخشى از متن تورات موجود است. آيا هيچ عاقلى مىتواند باور كند چنين خزعبلاتى كلام رحمانى و معارف وحيانى باشد؟!
و اما در مورد انجيل بايد گفت، اصولا در عالم كتابى به اين عنوان كه حضرت عيسى(عليه السلام) آورده باشد وجود ندارد. در طول تاريخ مسيحيت انجيلهاى متعددى وجود داشته كه به تدريج برخى از آنها كنار گذاشته شده و محو گرديده است. اكنون چهار انجيل مختلف در دست مسيحيان وجود دارد كه مجموع آنها كتاب «عهد جديد» را تشكيل مىدهد. اين اناجيل چهارگانه هر كدام به نام يكى از حواريّون حضرت عيسى(عليه السلام) است (نظير انجيل يوحنا، انجيل متى و...) و هيچكدام كتاب حضرت عيسى(عليه السلام) و به نام شخص آن حضرت نيست. تمام اين اناجيل گزارشى از زندگى حضرت مسيح(عليه السلام) و كتابهايى تاريخچه مانند است و آهنگ آنها نقل تاريخ است؛ مثلا مىگويد، عيسى(عليه السلام) وارد فلان شهر شد و به مردم چنين گفت و آنان در پاسخ چنين گفتند و....
در هر صورت، «عهد جديد» علاوه بر آنكه در درون خود مشتمل بر تناقضات فراوانى است، به هيچ وجه آهنگ يك كتاب آسمانى كه خدا بر پيامبرى وحى كرده باشد، ندارد و مسيحيان خود نيز ادعا ندارند كه انجيل كلام خدا و كتابى آسمانى است.
غرض اين است كه گرچه عرفان ريشه در معارف وحيانى و الهى دارد و روح و حقيقت دين را تشكيل مىدهد؛ ولى نبايد از اين مسأله غفلت كرد كه محتواى اديان و كتابهاى آسمانى در طول تاريخ دستخوش تحريفها و انحرافهاى جدى و فراوانى گرديده است. از اينرو عرفانها و تعاليم عرفانى موجود را نيز كه برگرفته از اديان الهى ـ و يا به تعبيرى، روح و محتواى اصلى آنها است، نبايد حقيقت را محض و عارى از هر گونه تحريف و آموزههاى خرافى و باطل دانست. نگاهى به تعاليم و روشهاى متفاوت و بعضاً متضاد و متناقض عرفانهاى موجود، گواهى متقن و مؤيدى روشن بر اين مطلب است. در اين ميان، همانگونه كه اشاره كرديم، تنها كتاب آسمانى كه به اراده الهى از گزند تحريف مصون مانده و خواهد ماند قرآن كريم است. البته از قرآن كه بگذريم، در تعاليم اسلام در مجموع، تحريفها و انحرافهاى مهم و متعددى پديد آمده و امروزه بالعيان شاهديم كه چه در زمينه مسايل نظرى و چه در ابعاد عملى اسلام، اختلافات بسيارى ميان طوايف مختلفى كه خود را به اسلام نسبت مىدهند وجود دارد.
پاورقی ها * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
1. بقره (2)، 213.
2. آل عمران (3)، 19.
3. بقره (2)، 79.
4. خداوند در قرآن در اين باره مىفرمايد: إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ، (حجر، 9)؛ بىترديد ما خودْ اين قرآن را فرود آورديم و بى ترديد نگاهبان آن خواهيم بود.