ادعاي ذكريت و بابيت علي محمد باب
ميرزا علي محمد باب در ابتداء هرگز به عقائد شيعه انتقاد نگرفت و آيين شيعه را آيين صحيح و متين مي دانست و وجود امام قائم حضرت ولي عصر (عج) را تصديق مي كرد. [1] .
پس از مدتي، تنها ادعاي او ادعاي «بابيت و ذكريت» بود، يعني خود را مأمور از طرف امام زمان (عج) و مفسر قرآن و آشناي به ذكر (يعني قرآن) قلمداد كرد، و كتابي را بنام احسن القصص در تفسير سوره ي يوسف نوشت و اين كتاب را به 111 سوره تقسيم نمود.
در اينجا به چند نمونه از كتاب احسن القصص او كه حاكي از آن است كه او خود را باب و عبد و بنده ي امام زمان حضرت ولي عصر (عج) معرفي مي كند، اشاره مي كنيم:
در سوره ي 58 مي گويد: «يا بقية الله قد افديت بكلي لك و رضيت السب في سبيلك و ما تمنيت الا القتل في محبتك؛ اي بقيه ي خدا عليه السلام (امام زمان) همه ي وجودم را فداي تو كردم، راضي شدم كه در راه تو به من فحش و ناسزا بگويند، و آرزويي جز مرگ در راه محبت تو ندارم.»
در سوره 76 مي گويد:
«قل ان الله فاطر السماوات و الارض من عنده حجته القائم المنتظر و انه هو الحق و اني انا عبد من عباده؛ بگو خداوند آفريننده ي آسمان ها و زمين است، حجت او قائم منتظر از طرف اوست، او بر حق است و من بنده اي از بندگان او (حجت و قائم) هستم.» [2] .
ولي در سوره ي اول احسن القصص (سورة الملك) خود را به عنوان ذكر معرفي كرده و تمام كتاب احسن القصص را به امام زمان عليه السلام نسبت مي دهد (به عبارت روشن تر ضمنا خود را باب امام زمان و مأمور او و روابط بين او و خلق معرفي مي نمايد كه متن آن را در فصل اول ذيل شرح حال علي محمد باب ذكر كرديم).
شواهد و مدارك بسياري در دست است كه ميرزا علي محمد خود را در اين زمان به عنوان باب معرفي نمود (و اين ادعا در سال 1260 بود) به طوري كه لقب «باب» براي او شهرت يافت و او را مبشر ظهور (حضرت مهدي عليه السلام) و نقطه ي اولي مي خواندند.
چنان كه قبلا گفتيم وقتي كه سيد كاظم رشتي از دنيا رفت، عده اي از شاگردان او با دستياري ملا حسين بشرويه اي دور علي محمد را گرفتند و او را جانشين سيد كاظم خواندند، با توجه به معني «ركن رابع» كه همان رابطه داشتن با امام زمان و شيعه خاص بودن است، معلوم مي شود كه نخست باب ادعاي بابيت مي كند، در كتاب هشت بهشت صفحه 276 آمده «... بعد از رحلت آن جناب (سيد كاظم) هنوز نقطه ي علم را نمي شناختند و خبر معيني از سيد نرسيده بود...»
از جمله از شواهد ادعاي بابيت او اين كه اشراق خاوري در كتاب تلخيص تاريخ نبيل، صفحه 130 مي نويسد:
«باب در مراجعت از مكه رساله اي به حضرت قدوس ملا علي محمد بار فروشي (بابلي) داد، از دستورهاي آن اين بود: بر اهل ايمان واجب است كه در اذان نماز جمعه بگويند «اشهد ان عليا قبل نبيل باب بقية الله» (يعني شهادت مي دهم كه علي محمد [3] باب امام زمان است) همان طوري كه قبلا يادآوري شد.»
ميرزا علي محمد در كتاب بيان عربي صفحه 2 سطر 16 مي گويد: «ان ذات حروف السبع باب الله؛ جز اين نيست كه آن داراي هفت حرف است (علي محمد) باب خدا است.»
فاضل مازندراني در كتاب ظهور الحق (بخش سوم، صفحه 31، سطر 11) در جواب سؤال از اين كه سيد باب ادعاهاي مختلف داشته و به كدام يك از آنها ايمان داريد؟ مي گويد: «در ابتداء امر خود را به نام باب و عبد بقية الله معروف فرمودند كه علي زعم القوم ايشان را مبعوث از امام غائب محمد بن الحسن (عج) تصور كردند.»
ميرزا علي محمد باب در موارد متعدد از نوشته هاي خود، به وجود و حيات مقدس حضرت ولي عصر امام زمان حجة بن الحسن (عج) اقرار كرده است، از جمله در تفسير سوره ي بقره، صفحه 26 و 126 و تفسير سوره ي كوثر صفحه 88 و 123 و صحيفه عدليه صفحه 27 و 40 و الواح عكسي، صفحه 16 و بيان فارسي صفحه 58 سطر 3 و....
باب در صحيفه عدليه، صفحه 40، مي نويسد: «و اشهد لاوصياء محمد صلي الله عليه و آله و سلم بعده علي عليه السلام ثم بعد علي، الحسن ثم بعد الحسن، الحسين ثم بعد الحسين، علي ثم بعد علي، محمد ثم بعد محمد، جعفر ثم بعد جعفر موسي، ثم بعد موسي، علي ثم بعد علي، محمد ثم بعد محمد، علي ثم بعد علي، الحسن ثم بعد الحسن صاحب العصر حجتك و بقيتك صلواتك عليهم اجمعين.»
از اينجا معلوم مي شود كه هر جا سيد باب «بقية الله» گفت، منظورش امام دوازدهم حضرت حجت (عج) است، نه حسينعلي، چنان كه او ادعا كرده است.
* * *
[1] در اين باره به كتاب الكواكب الدريه مراجعه شود.
[2] نمونه هايي ديگر در اين مورد در كتاب محاكمه و بررسي باب و بهاء، ج 1، ص 35 و 36 مذكور است.
[3] نبيل، به حساب ابجد 92 است، و مساوي با محمد مي باشد. علي قبل نبيل، يعني علي محمد.