ماجراي تنباكو يك شاهد زنده
يكي از شواهد زنده در اين مورد، داستان حرمت تنباكو است، وقتي ناصرالدين شاه به انگلستان سفر كرد و امتياز (حدود 50 سال) كشت دخانيات و تنباكو ايران را با شرايطي به كمپاني انگليسي به نام: گ. ف - تالبوت واگذار نمود [1] ، پس از اين ماجرا، دخانيات ايران در دست انگليسي ها قرار گرفت، آن ها به طور عجيبي به سرعت وارد ايران شدند، روز به روز به صادر نمودن انواع تنباكو و توتون و... افزودند و صدها برابر از مبالغي كه به دولت ايران مي پرداختند، به جيب مي زدند، علاوه بر مصرف بسياري كه در ايران داشت كه منافع آن هم براي صاحبان امتياز بود. استعمارگران از هر سوي كشور، ساختمان باشكوه و جديدي براي خود مي ساختند، كم كم مردم آگاه ديدند مليت و استقلال و دين در خطر جدي قرار گرفته است، علما و دانشمندان و مردم آگاه، متوجه خطر شده طولي نكشيد كه از هر گوشه، جنب و جوش و شورش شروع شد.
آيت الله العظمي ميرزاي شيرازي [2] مرجع تقليد عصر، پس از اطلاع بر اوضاع و احوال، نخست با نامه ها و تلگراف هاي متعدد، دولت و ملت ايران را از اين پيش آمد برحذر داشت و اعلام خطر كرد، ولي نتيجه نگرفت، سرانجام فتواي تاريخي او در مورد حرمت تنباكو به اين شرح صادر گرديد:
«بسم الله الرحمن الرحيم اليوم استعمال تنباكو و توتون باي نحو كان در حكم محاربه با امام زمان عليه السلام است، حرره الاحقر محمدحسن الحسيني».
اين فتوا در تاريخ سال 1309 ه. ق صادر شد.
تأثير اين فتوا آن چنان بود كه، مردم به پيروي از اين فتوا، چپق ها و قليان ها را شكستند، و استعمال تنباكو و توتون و... غدغن گرديد، كار به جايي رسيد كه سفراي كشورهاي خارج كه در تهران بودند، به كشورهاي اروپا تلگراف كردند كه واقعه عظيمي كه از اعظم حوادث عالم است رخ داده و آن اين كه: «چيزي را كه عادت شبانه روزي عمومي مسلمانان حتي كودكان آنان، و اعظم عادات آنان بود به محض اين كه يكي دو كلمه نوشته ي منعي كه رئيس دينشان كرده، به طور كلي ترك كردند و ارتكاب آن در انظارشان عار و ننگ است.» [3] .
يكي از نويسندگان مي نويسد: اثر اين فتوا به قدري نافذ و فراگير بود كه در يك مدت كوتاه، تمام قليان ها و چپق ها و هر گونه وسايل دخانيات شكسته شد، و كار به جايي رسيد كه: زنان و بانوان خدمت كار كاخ ناصرالدين شاه در تهران همه قليان ها و وسايل دخانيات داخل كاخ را شكستند، روزي شاه قلياني طلبيد تا طبق معمول، قليان بكشد، خدمتكار براي آوردن قليان به قليان خانه ي كاخ رفت، ولي با دست خالي بازگشت، شاه سه بار او را براي آوردن قليان فرستاد، او هر سه بار رفت و دست خالي بازگشت، شاه در حالي كه سخت خشمگين شده بود، فرياد زد، قليان قليان!
خدمت كار دست به سينه به حضور شاه آمد و گفت:
«قربان! سرور من! مرا ببخش، در كاخ حتي به عنوان نمونه يك قليان پيدا نمي شود تا نزد شما بياورم، خدمت كاران، همه ي قليان ها را شكستند و گفتند: ميرزاي شيرازي، دخانيات را حرام كرده است!» [4]
به اين ترتيب، استعمار انگليس، مفتضحانه شكست خورد، و انحصار شركت انگليسي لغو گرديد، طراحان استعمار با ذلت و خواري، بساط استعماري خود را از ايران برچيدند، و ناصرالدين شاه به لغو آن امتياز، مجبور گرديد.
با اين كه ميرزاي شيرازي رحمةالله در شهر سامرا (يكي از شهرهاي شمالي عراق) سكونت داشت، و در ايران نبود، ولي فتواي او اين گونه مردم را به نهضت گسترده و عميق فراخواند، كه در تاريخ به عنوان «نهضت تنباكو» معروف شد، و همين نهضت، پايه هاي نهضت مشروطيت را در ايران، پي ريزي نمود. و پايه ي آثار و بركات فراوان انقلابي در طول تاريخ گرديد. به راستي اگر مسلمانان پيوند خود را با مقام مرجعيت ديني حفظ كنند، هرگز فريب اژدهاي هفت سر استعمار را نمي خورند.
نيز مي نويسد: هنگامي كه فتواي استعمار شكن ميرزاي شيرازي رحمةالله در مورد تحريم تنباكو و دخانيات، شايع شد (چنان كه در داستان قبل ذكر گرديد) جمعي از افراد لاابالي كه با دين سر و كار نداشتند و اهل عيش و عشرت بودند، در يكي از قهوه خانه هاي تهران در كنار قليان ها نشسته بودند، هنگامي كه فتواي ميرزاي شيرازي رحمةالله را شنيدند، برخاستند و همه ي قليان ها و چپق ها و آنچه از وسايل دخانيات، در آن قهوه خانه بود شكستند و به دور ريختند.
بعضي از هم كاسه هاي آنها به آنها گفتند: «شما كه لاابالي هستيد و سر و كاري با دين و علماي دين نداريد و از ارتكاب گناه نمي ترسيد، چرا به پيروي از فتواي ميرزاي شيرازي، اين گونه قليان ها و... را مي شكنيد؟ اين كار از شما خيلي عجيب است.»
آنها در پاسخ گفتند: «درست است كه ما گناه كار و آلوده هستيم، ولي به شفاعت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و خاندانش، آرزو داريم، امروز «ميرزاي شيرازي رحمه الله» نايب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام و مدافع و حامي دين است، ما امروز با اين كار خود، آرزومنديم كه آن آقا (ميرزا) نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و آلش از ما شفاعت كند، و اگر ما با سركشي خود، ميرزا را خشمگين كنيم، چه كسي از ما شفاعت مي كند، و آمرزش ما را از درگاه خدا مي طلبد؟!» [5] .
* * *
[1] صورت امتيازنامه اين بود: «تنباكو و توتون مينوپل خريد و فروش و ساختن داخل يا خارج كل تنباكو و توتون كه در ممالك محروسه به عمل آورده مي شود تا انقضاء مدت پنجاه سال از تاريخ امضاء اين انحصارنامه به «ماژدر باليت» و به شركاي خودشان مشروط به شرايط ذيل مرحمت فرموديم - شاه - 28 رجب 1308 ه. ق». (تحريم تنباكو، تأليف محمدرضا زنجاني، ص 25).
[2] مرجع بزرگ ميرزا محمدحسن شيرازي (ره) هم عصر ناصرالدين شاه، مرجع و سيدي بزرگ و فقيهي عاليقدر بود كه پس از شيخ انصاري، مرجعيت مطلق پيدا كرد وي در سال 1312 در سامرا وفات يافت، جنازه اش را به نجف اشرف برده و در آنجا در جوار مرقد اميرمؤمنان حضرت علي عليه السلام به خاك سپردند.
[3] شرح مفصل اين ماجرا را در كتاب «تحريم تنباكو» نوشته محمدرضا زنجاني كه در دي ماه 1333 شمسي چاپ گرديده و همچنين در تاريخ ادوارد براون انگليسي (ترجمه احمد پژوه) مطالعه كنيد.
[4] نورالدين شاهرودي، اسرة المجدد الشيرازي، ص 50.
[5] همان مدرك، ص 51.