بروز حسينعلي بهاء و ادعاهاي او
چنان كه در شرح حال ميرزا يحيي صبح ازل نگاشتيم، در شوال 1268 هجري ناصرالدين شاه از طرف عده اي از بابيان مورد سوء قصد واقع شد، ناصرالدين شاه كه جان به سلامت بيرون برده بود، بابي ها را تعقيب كرد، و سرانجام حسينعلي به بغداد و از آنجا به اسلامبول و از آنجا به شهر ادرنه تبعيد شد، تا اين تاريخ حسينعلي بهاء پيرو مسلك بابي گري بود و برادرش ميرزا يحيي صبح ازل را جانشين علي محمد باب مي دانست، ولي در سال هاي اول كه در ادرنه بود، كم كم بناي مخالفت را با برادرش (ميرزا يحيي) گذاشت، تا در سال چهارم اقامت در «ادرنه» براي نخستين بار ادعاي خود را آشكار كرده و گفت: من همان شخص موعود علي محمد باب (من يظهره الله) هستم و ميرزا يحيي بايد از من پيروي كند، و احكام و حدود بيان (كتاب ميرزا علي محمد) بستگي به تصديق و امضاي من دارد و من مسلك باب را نسخ نمودم، سرانجام كشمكش بين دو برادر و پيروانش زياد شد، كه ناچار دولت عثماني در سال 1285 حسينعلي بهاء را به «عكا» تبعيد كرد. [1] .
از سال 1285 هجري كه حسينعلي بهاء به زندان عكا تبعيد شد تا تاريخ 1309 كه در سن 76 سالگي طومار عمرش در «عكا» برچيده شد، يعني حدود 24 سال بساط ادعاي الوهيت و ربوبيت را بدون هر گونه رقيب و مزاحم پهن كرد، و مشغول نوازش بندگان ذليل و گرفتن وجوه از آنان به عناوين مختلف گرديد، رفته رفته ميرزاي آسمان جل، صاحب مزارع و قصرهاي باشكوه گرديد، و نزد بعضي معلم اخلاق، و نزد بعضي ديگر رجعت حسيني و در پيش عده اي عيسي از آسمان فرود آمده، و در نزد مريدان خاص، خداي مهيمن و قهار بود [2] و براي اين كه اين بساط كه به قيمت خون صدها نفر تمام شده بعد از خود نيز پهن باشد و فرزندان و نور چشمانش نيز از كنار اين سفره ي رنگين سوء استفاده كنند، مقام نيابت خود را (پس از عباس) به پسر بزرگش محمدعلي كه برادر ناتني عباس افندي بود سپرد.
و در وصيت نامه اي كه نزد پسرش عباس گذارده بود و پس از مرگش به دستور عباس آن را در حضور جمعي از بهائيان خواندند، چنين نوشت: «قد قدر الله مقام الغصن الاكبر بعد مقامه، انه هو الامر الحكيم قد اصطفينا الاكبر بعد الاعظم امرا من لدن عليم خبير؛ خداوند مقام غصن اكبر (محمدعلي) را پس از مقام او (عباس) قرار داده، او است فرمان دهنده ي حكيم، ما برگزيديم اكبر (محمدعلي) را پس از اعظم (عباس) اين كاري است از ناحيه ي دانا و آگاه».
سرانجام در سال 1309 پس از مدت 22 روز بر اثر ابتلا به بيماري «زحير» [3] از دنيا رفت [4] .
* * *
[1] محاكمه و بررسي باب و بهاء ج 2، ص 12.
[2] در فصل چهارم ادعاهاي حسينعلي بهاء با ذكر مدرك تشريح خواهد شد.
[3] زحير: تنگ نفسي و نالش، يا درددل و پيچش شكم.
[4] تلخيص از كتاب جمال ابهي صفحه 145 و 152 - موضوع جانشيني عباس افندي به جاي پدر در كتاب هاي رحيق مختوم، ص 78 و 114، قاموس توقيع منيع مبارك، ص 293، اشراقات و غير آن مذكور است.