صورت دوّم

درخواست دعاي خير و يا طلب آمرزش از زندگان در جهان ماده. صحّت و استواري يك چنين درخواست از احياء، از ضروريات قرآن مجيد است و هر كس مختصر آشنايي با قرآن داشته باشد، مي داند كه شيوه پيامبران اين بود كه در حق امت خود، طلب مغفرت مي كردند و يا خود امت از پيامبران چنين درخواستي مي نمودند. اينك مجموع آياتي را كه در اين قسمت وارد شده است، منعكس مي كنيم:

1 - گاهي خداوند به پيامبر خود دستور مي دهد كه درباره آنان طلب آمرزش كند، مانند:
«فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ» [1] .
«از آنان درگذر و در حق آنان طلب آمرزش بنما و در امور خود، با آنها مشورت كن.»
«فَبايِعْهُنَّ وَاَسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» [2] .
«با زنان بيعت نما و براي آنها از خدا طلب آمرزش كن، همانا خداوند بخشنده و رحيم است.»
«خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَّكيهِمْ وَصَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» [3] .
«از اموال آنان صدقه بگير، آنان را با اين عمل پاك گردان، در حق آنان دعا كن؛ زيرا دعاي تو در حق آنان، مايه آرامش آنها است. خداوند دانا و شنوا است.»
در اين آيه، خداوند مستقيماً به پيامبر دستور مي دهد كه در حق آنان دعا كند و تأثير دعاي او آنچنان سريع است كه افراد، پس از دعاي پيامبر، در باطن احساس آرامش مي كنند.

2 - گاهي خود پيامبران به گنهكاران وعده مي دادند كه در شرايط خاصي براي آنها طلب آمرزش خواهند كرد؛ مانند:
«اِلاَّ قَوْلَ اِبْراهيمَ لأَبيهِ لأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ» [4] .
«مگر وعده ابراهيم به پدر (يعني عموي) خود كه براي تو طلب آمرزش خواهم كرد.»
«سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبّي اِنَّهُ كانَ بي حَفِيّاً» [5] .
«(ابراهيم گفت) به زودي براي تو طلب آمرزش مي كنم؛ زيرا خدايم نيكوكار است.»
«وَما كانَ اسْتِغْفارُ اِبْراهيمَ لِأَبِيهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها اِيَّاهُ» [6] .
«طلب آمرزش ابراهيم براي پدر (يعني عموي) خود، به خاطر وعده اي بود كه به وي داده بود.»
اين آيات حاكي است كه پيامبران به گنهكاران وعده و نويد استغفار مي دادند تا آنجا كه ابراهيم نيز به آزر چنين نويدي داده بود، ولي وقتي او را در بت پرستي پايدار ديد، از طلب آمرزش درباره او خودداري كرد؛ زيرا يكي از شرايط استجابت دعا اين است كه طرف موحّد باشد نه مشرك.

3 - خداوند دستور مي دهد كه گروه با ايمان ولي گنهكار، براي جلب مغفرت خدا، حضور پيامبر گرامي - ص - بروند و از او بخواهند كه درباره آنان طلب آمرزش كند و اگر پيامبر درباره آنها طلب آمرزش كند، خداوند گناهان آنان را مي بخشد.
وَلَوْ أَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءوُكَ فَاسْتَغْفَروُا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً. [7] .
«اگر آنان موقعي كه بر خويشتن ستم كردند، پيش تو مي آمدند و از خداوند طلب آمرزش مي كردند، خداوند را توبه پذير و رحيم مي يافتند.»
چه آيه اي روشن تر از اين كه خداوند به امت گنهكار دستور مي دهد براي جلب مغفرت خدا، حضور پيامبر برسند و از او بخواهند كه در حق آنان دعا كند؟ حضور رسول خدا - ص - رسيدن و درخواست استغفار از او، دو فايده روشن دارد:
الف: درخواست استغفار از پيامبر، در گنهكار روح اطاعت و پيروي از پيامبر را زنده مي كند و سبب مي شود كه آنان به خاطر احساس مقامي كه از پيامبر مي كنند، از او به خوبي پيروي نمايند. اصولاً چنين رفت و آمدي در انسان، حالت خاصي از خضوع نسبت به پيامبر پديد مي آورد و انسان را آماده مي سازد كه آيه «اَطيعُوا اللَّهَ وَاَطيعُوا الرَّسُولَ» [8] را از صميم دل عمل نمايد.
ب: اين عمل مقام و موقعيت پيامبر را در اذهان امت به خوبي ترسيم مي كند و مي رساند همان طور كه فيض هاي مادي از طريق اسباب خاصي به بندگان الهي مي رسد، فيض معنوي نيز كه همان مغفرت خدا است، از طريق اسباب معيني؛ مانند دعاي پيامبر و عزيزان درگاه خدا، فرود مي آيد.
اگر خورشيد آسمان، سبب ريزش گرمي و حرارت و نيرو و انرژي است و اين فيض از طريق آفتاب به بندگان مي رسد، همچنين فيض معنوي و لطف الهي، وسيله خورشيد آسمان رسالت، به بندگان الهي مي رسد و جهان هستي در هر دو مرحله، جهان اسباب و مسببات است و الطاف مادي و معنوي در هر دو جهان همراه با سبب است.

4 - از برخي آيات استفاده مي شود كه مسلمانان پيوسته به حضور رسول خدا مي رسيدند و درخواست دعا مي كردند، و لذا وقتي مسلمانان به منافقان چنين پيشنهاد مي كردند، با بي توجهي و روي گرداني آنها مواجه مي گرديدند، چنانكه مي فرمايد:
«وَاذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرونَ» [9] .
«وقتي به آنان گفته مي شود بياييد تا پيامبر خدا درباره شماها طلب آمرزش كند، سرهاي خود را (به عنوان مسخره) مي گردانند، آنان را مي بيني كه با تكبر مانع (حق) مي شوند.»

5 - برخي از آيات گواهي مي دهند كه خود مردم با الهام از فطرت پاك، مي دانستند كه دعاي پيامبر در درگاه خدا، درباره آنان اثر خاصي دارد و صد در صد پذيرا است، از اين جهت حضور آنان مي رسيدند و درخواست طلب مغفرت از خدا درباره خود مي كردند.
سرشت پاك انساني براي او الهام بخش بود كه فيض الهي از طريق پيامبران به مردم مي رسد، همچنانكه هدايت خداوند از طريق پيامبران است، از اين نظر حضور پيامبران مي رسيدند و از آنان درخواست دعا مي كردند كه در حق آنان از خداوند طلب مغفرت كند.
اينك آيات اين بخش:
«قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي اِنَّهُ هُو الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» [10] .
«فرزندان يعقوب گفتند: اي پدر ما، براي ما به خاطر گناهاني كه داريم (از خدا) طلب مغفرت بنما، خطاكار بوديم (پدر) گفت: به همين زودي از خدايم براي شما طلب آمرزش مي كنم، او بخشايشگر و رحيم است.»

6 - بخشي از آيات به پيامبر اخطار مي كند كه طلب آمرزش او در حق اشخاص و منافقاني كه هنوز در بت گرايي خود باقي هستند، به هدف اجابت نمي رسد و اين آيات نوعي استثنا از آيات پيش است و حاكي است كه در غير اين مورد، دعاي پيامبر تأثير خاصي دارد، آنجا كه مي فرمايد:
«اِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» [11] .
«اگر درباره آنان هفتاد بار طلب آمرزش نمايي خداوند آنان را نخواهد بخشيد.»
«سَواءٌ عَلَيْهِمْ اَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ اَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» [12] .
«مساوي و برابر است درباره آنان طلب آمرزش كني يا نكني، خداوند آنان را نخواهد بخشيد.»
«وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُقالُوا يا مُوسَي ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَني اِسْرائيلَ» [13] .
«وقتي عذاب آل فرعون را فرا گرفت، به موسي گفتند: روي عهدي كه با خدا داري (و وعده داده است كه دعاي تو را مستجاب كند) براي ما دعا كن، اگر (با دعاي خود عذاب را بر طرف كردي به تو ايمان مي آوريم و بني اسرائيل را همراهت روانه مي كنيم.»
در اينجا گنهكاراني از موسي بن عمران - ع - درخواست دعا مي كنند و به گواهي جمله «بِما عَهِدَ عِنْدَكَ» آنان مي دانستند كه خداوند با موسي چنين عهدي دارد.
اگر جمله «اُدْعُ لَنا رَبَّكَ» ناظر به اين باشد كه آنان از موسي - ع - مي خواستند كه عذاب را بر طرف كند و در او چنين قدرتي را سراغ داشتند، در اين صورت اين آيه از دلائل قسم سوم (آيا صحيح است از پيامبران امور خارق العاده اي خواسته شود كه به قدرت الهي انجام دهند يا نه)، به شمار مي رود ولي جمله «اُدْعُ لَنا رَبَّكَ» اين احتمال را ضعيف مي سازد؛ زيرا ظاهر اين جمله اين است كه كار موسي «دعا كردن» بود و بس، نه تصرف در جهان ورفع عذاب، بنابر اين، آيه مربوط به همين قسم خواهد بود. آري در اين آيه تصريح شده است بر اين كه: دعاي حضرت كليم اللَّه - ع - در حق مشركان مستجاب نمي شود، بلكه آيات ديگري بر اين گواهي مي دهند.

7 - از آيات قرآن استفاده مي شود كه دسته اي با ايمان، پيوسته براي گروه ديگر دعا مي كردند، آنجا كه مي فرمايد:
«وَالَّذينَ جاءوُا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا اغْفِرْ لَنا وَلاِ خْوانِنَا الَّذِيْنَ سَبَقُونا بِالْايمانِ.» [14] .
«گروهي كه پس از آنان آمدند، مي گويند: پروردگارا! ما و برادران ما را كه بر ما، در ايمان سبقت و پيشي جستند، بيامرز.»

8 - نه تنها اين گروه افراد با ايمان را دعا مي كنند، بلكه حاملان عرش و گروهي كه در اطراف آن قرار گرفته اند، نيز براي افراد با ايمان طلب آمرزش مي نمايند، چنانكه مي فرمايد:
«اَلَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ» [15] .
«گروهي كه عرش را حمل كنند و افرادي كه در اطراف آن قرار دارند، با ستايش خدا، او را از عيب و نقص تنزيه مي كنند و براي افراد با ايمان طلب آمرزش مي نمايند (و مي گويند) پروردگارا! رحمت و علم تو همه جا را فرا گرفته است، پس افرادي را كه توبه كرده اند و از راه تو پيروي مي كنند، ببخش و ايشان را از عذاب دوزخ بازدار.»
بنابر اين چه بهتر ما نيز از شيوه خدا پسندانه اين گروه پيروي كنيم وبراي افراد با ايمان پيوسته طلب آمرزش نماييم.
تا اينجا حكم دو صورت از صورتهاي پنجگانه درخواست حاجت از غير خدا، از مدارك قرآني روشن گرديد و از سه صورت مربوط به درخواست از احيا، يك صورت باقي ماند كه اكنون مورد بررسي قرار مي گيرد.
* * *
[1] آل عمران: 159.
[2] ممتحنه: 12.
[3] توبه: 103.
[4] ممتحنه: 4.
[5] مريم: 47.
[6] توبه: 114.
[7] نساء: 64.
[8] نساء: 59.
[9] منافقون: 5.
[10] يوسف: 97-98.
[11] توبه: 19.
[12] منافقون: 6.
[13] اعراف: 134.
[14] حشر: 10.
[15] مؤمن: 7.