گواهي از قرآن

قرآن مجيد، به افراد گنهكار دستور مي دهد كه حضور پيامبر خدا برسند و از او درخواست كنند كه درباره آنان، از خدا طلب آمرزش نمايد زيرا دعاي پيامبر درباره آنان مستجاب مي گردد. چنانكه مي فرمايد:
«وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءوك فَاسْتَغْفَرُوا اللَّه وَاستَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّاباً رَحيماً» [1] .
«اگر آنان وقتي بر نفس خويش ستم كردند، حضور تو برسند، هم خود توبه كنند و هم رسول خدا درباره آنان طلب آمرزش كند، خدا را توّاب و رحيم مي يابند.»
اگر ما بوديم و تنها همين يك آيه، مي گفتيم: آيه مربوط به روزي است كه پيامبر در ميان مردم باشد. ولي روي جهاتي مي توان، از اين آيه يك حكم كلّي كه مخصوص به زمان حيات دنيوي نباشد استفاده كرد؛ زيرا:
الف - آيات قرآني، براي انبيا و اوليا بلكه براي گروههايي، حيات برزخي قائل است و آنان را در آن جهان بينا و شنوا معرفي مي كند كه اين بخش از آيات كريمه در بحث «توسل به ارواح مقدسه» خواهد آمد.
ب - احاديث و روايات، به روشني گواهي مي دهند كه فرشتگان پيام هاي افراد را به خاتم پيامبران مي رسانند و اين احاديث در صحاح وارد شده است؛ مانند:
«إنَّ رَسُولَ اللَّهِ قالَ: ما مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَليَّ إلاّ رَدَّ اللَّهُ عَلَيَّ رُوحي حتي اَرُدَّ عليهِ السَّلامَ» [2] .
«پيامبر گرامي فرمود: هيچ كس نيست بر من سلام كند، مگر اين كه خداوند سلام او را به روح من مي رساند و من پاسخ او را مي گويم.»
و فرمود:
«صَلُّوا عَلَيَّ فَاِنَّ صَلاتَكُم يَبْلُغُنِي حَيْثُ كُنتُم» [3] .
«بر من درود بفرستيد؛ زيرا درود شما بر من مي رسد.»
ج - جامعه اسلامي از همان روزهاي نخست از اين آيه يك معناي وسيع و كلّي، كه موت پيامبر مانع از آن نيست، فهميده و بر طبق آن عمل كرده اند و پس از درگذشت پيامبر، گروهي از عرب ها، با اذهان صاف و غير آلوده به مناقشات كلامي، به زيارت قبر پيامبر مي آمدند و اين آيه را مي خواندند و از پيامبر مي خواستند كه درباره آنان استغفار نمايد.
تقي الدين سبكي در كتاب «شفاء السقام» و سمهودي در كتاب «وفاء الوفا» نمونه هايي را آورده اند:
سفيان بن عنبر كه از مشايخ شافعي است از «عتبي» نقل مي كند كه در كنار قبر پيامبر بودم عربي آمد و گفت:
«السَّلام عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ سَمِعْتُ اللَّه يقولُ: «وَلَوْ أَنَّهُم إذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفرُوا اللَّهَ وَاسْتَغفرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدوا اللَّه توّاباً رحيماً» وَقَدْ جِئتُكَ مُسْتَغْفِراً مِنْ ذَنْبي مُسْتَشْفِعاً بِكَ إلي رَبّي»
سپس گريه كرد و شعري سرود و استغفار كرد و حرم پيامبر را ترك گفت:
يا خَيْرَ مَن دُفِنتْ بالقاع اَعظُمُه
                                       فَطابَ مِنْ طِيْبِهنَّ القاعُ والاكُمُ
نفسي الْفِداءُ بِقَبْرٍ أنْتَ ساكِنُه
                                      فيه الْعِفافُ وَفيه الْجُودُ والْكَرَمُ [4] .
سه روز از دفن پيامبر گذشته بود، عربي آمد و خود را روي قبر پيامبر افكند و خاك قبر را بر سر ريخت و گفت: «پيامبر خدا! تو گفتي و ما نيز شنيديم، از خدا گرفتي آنچه ما از تو گرفتيم، از جمله آنچه كه از جانب خدا نازل شده است آيه «وَلَوْ أنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا....» است، من بر نفس خويش ستم كردم و آمدم درباره من طلب آمرزش كني.»
اين اعمال گواهي مي دهند، اين مقام و رتبه كه به حكم اين آيه به پيامبر گرامي داده شده است، به حال حيات او اختصاص نداشته و در حال برزخي نيز اين مقام براي او ثابت است.
بطور مسلّم، مسلمانان آياتي را كه در مورد احترام پيامبر وارد شده است مخصوص به حيات او نمي دانند. در هنگام دفن جنازه حسن بن علي برخي در كنار قبر، سر و صدايي به راه انداختند، فوراً حسين بن علي براي ساكت نمودنِ آنان، اين آيه را خواند:
«يا اَيُّها الَّذيِنَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبي» [5] .
«اي افراد با ايمان، از صداي خود بكاهيد، و بلندتر از پيامبر سخن نگوييد.»
هيچ كس، حتي امويان نگفتند كه اين آيه مخصوص دوران زندگي پيامبر است. هم اكنون همين گروه «وهابي» پيش روي قبر پيامبر اين آيه را نوشته و بر ديوار زده اند و با اين عمل مي خواهند بگويند كه بايد از صداي خويش بكاهيم و بلند سخن نگوييم. روي اين جهات، مي توان از آيه معنايي وسيع فهميد و آن اين است كه اكنون مسلمانان مي توانند به حضور پيامبر برسند و از او درخواستِ طلب آمرزش از خدا كنند و زيارت پيامبر اسلام مفادي جز مفاد اين آيه و مشابه آن ندارد.
اين آيه بر دو مطلب دلالت دارد:
1 - پس از رحلت پيامبر، مي توان حضور او رسيد و از او درخواست كرد كه درباره انسان، از خدا طلب آمرزش كند و اين مطلبي است كه بعدها پيرامون آن، تحت عنوان «توّسل به اولياي خدا» بحث خواهيم كرد.
2 - اين آيه گواه است بر مشروع بودن زيارت پيامبر گرامي؛ زيرا حقيقت «زيارت» جز «حضور زائر نزد زيارت شونده» چيز ديگري نيست، اگر جايز است كه در كنار قبر پيامبر قرار گيريم و از او درخواست كنيم كه از خدا براي ما طلب آمرزش كند، در حقيقت دو كار انجام داده ايم:
الف - از او درخواست كرده ايم كه در حق ما «طلب آمرزش از خدا» كند.
ب - نزد او حاضر شده و با او به سخن پرداخته ايم و زيارت حقيقتي جز اين ندارد و غالباً مضامين زيارت از همين مسائل تشكيل يافته است.
از اين جهت اين آيه گواه بر هر دو مطلب است.
* * *
[1] نساء: 64.
[2] سنن ابي داود، ج 1، كتاب الحج، باب زيارة القبور - صص 470 و 471.
[3] التاج الجامع للاصول في احاديث الرسول - ص - تأليف شيخ منصور علي ناصف، ج 2، ص 189.
[4] وفاء الوفا، ج 4، ص 1361.
[5] حجرات: 2.