دلايل لعن بر معاويه

پرسش:

چرا خال المؤمنين معاويه را كه كاتب وحى نيز بوده است، كافر مى دانيد و پيوسته او را لعنت مى كنيد؟ دلايل كفر ولعن معاويه و يزيد كه هر دو از خلفاى بنى اميه هستند چه مى باشد؟

پاسخ:

ياد آورى اين نكته ضرورى است كه معاويه را از آن جهت خال المؤمنين مى خوانند كه برادر ام حبيبه همسر رسول الله(صلى الله عليه وآله) مى باشد. بر اين اساس، برادران همه همسران پيامبر بايد خال المؤمنين باشند. از جمله همسران رسول الله(صلى الله عليه وآله) عايشه مى باشد كه هم مقام بالاترى از ام حبيبه دارد و هم پدرش ابوبكر، از پدر ام حبيبه ـ ابو سفيان ـ با فضيلت تر بوده و هم در تاريخ بيشتر مطرح است. از آنجايى كه مسلمين ـ مخصوصاً اهل سنت ـ محمد بن ابوبكر برادر عايشه را خال المؤمنين نمى دانند، لذا استفاده از واژه خال المؤمنين براى معاويه، قطعاً دلايل و انگيزه هاى سياسى دارد. اين انگيزه ها صرفاً مخالفت با خاندان رسالت و عترت و اهل بيت نبوت است. همين انگيزه هاى سياسى است كه عنوان خال المؤمنين را به معاويه اى مى دهد كه به جنگ با عترت طاهره برخاست. او بعد از جنگ با امام الموحدين، او را سب و لعن مى كرد و دو فرزند بزرگوارش حسن و حسين(عليهما السلام) را كه ريحانه هاى پيامبر و دو سيد اهل بهشت مى باشند، كشتار نمود.

نه فقط محمد بن ابوبكر را كه تربيت شده اميرالمؤمنين(عليه السلام)، فرزند خليفه اول، برادر ام المؤمنين عايشه، و از شيعيان خالص عترت طاهره مى باشد خال المؤمنين نمى خوانند، بلكه حتى او را شتم و لعن و سب نيز مى نمايند. بدتر اين كه، او را از ارث پدر هم محروم ساختند، حتى بعد از فتح مصر توسط معاويه و عمرو عاص، آب را به رويش بستند و او را در شكم الاغ مرده اى نهاده، آتش زدند و شهيدش كردند.

از كسانى كه معاويه را خال المؤمنين مى خوانند اين سؤال پرسيده مى شود كه آيا خال المؤمنين ـ معاويه ـ مى تواند خال المؤمنين ديگرى ـ محمد بن ابوبكر ـ را آزار و شكنجه دهد و سپس او را به قتل برساند؟ اگر پاسخ اين سؤال منفى است، بنابراين عنوان خال المؤمنين براى معاويه، نبايد ارزشى محسوب شود.

از طرف ديگر، كاتب وحى بودن معاويه در هيچ كجاى تاريخ نيامده است. بديهى است، معاويه اى كه در سال دهم هجرت، اسلام آورده كه فقط دو ـ سه سال به پايان دوران وحى باقى مانده بود، نمى تواند كاتب وحى باشد. آنچه كه تاريخ نشان مى دهد اين است كه، معاويه فقط كاتب مراسلات بوده است.

بعد از اين كه در سال هشتم هجرى و در جريان فتح مكه پدرش ابوسفيان مسلمان شد، معاويه نامه هاى فراوانى براى پدرش نوشت و او را سرزنش مى كرد كه چرا اسلام آورده اى؟ او همواره پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) را آزار و اذيت مى نمود و به ايشان ناسزا مى گفت. تا اين كه در سال دهم هجرت بر اثر بسط اسلام به جزيره العرب و ماوراى آن، ناگزير اسلام آورد و مسلمان شد. او به دليل سوابق تيره و تارش در بين مسلمانان، انگشت نما و سرافكنده بود. عباس ـ عموى بزرگوار پيامبر ـ از آن حضرت تقاضا نمود كه مسئوليتى به معاويه واگذار نمايد تا از سرافكندگى و خجالت بيرون آيد. آن حضرت هم براى اجابت تقاضاى عموى خويش، او را كاتب مراسلات خود نمود. همانطور كه مسلم در صحيح خود مى گويد: «معاويه نويسنده حضور پيغمبر بود»(1) و مداينى نيز مى گويد: «زيد بن ثابت كاتب وحى، و معاويه نويسنده بين آن حضرت و عرب بوده است.»(2)

مفسرين و علماى اهل سنت، نظير: امام ثعلبى و امام فخر رازى آورده اند كه پيامبر خدا در عالم رؤيا ديد بنى اميه مانند بوزينگان از منبر آن حضرت بالا و پايين مى روند. جبرئيل اين آيه شريفه را آورد: } وَما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلاّ طُغْياناً كَبِيراً{; «آنچه كه در خواب به تو نشان داديم فتنه و امتحان براى اين مردم مى باشد، و درختى است كه در
قرآن از آن به لعن ياد شده ـ شجره بنى اميه ـ و ما به ذكر آيات عظيم، آن ها را از خدا مى ترسانيم و لكن چيزى جز كفر و طغيان بر آن ها نيفزايد.»(3) پس وقتى خداوند شجره بنى اميه را ملعون معرفى كرده و لعنت نموده است، قطعاً شاخه هاى آن يعنى معاويه و يزيد نيز ملعون خواهند بود.

در اين آيه شريفه } فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي اْلأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ{(4) نيز صريحاً مفسدين فى الارض و قطع كنندگان رحم را مورد لعنت قرار مى دهد. كدام قاطع رحم و مفسد فى الارض از معاويه بالاتر است كه فساد او زبانزد دوست و دشمنش مى باشد؟ همچنين در سوره احزاب مى فرمايد: } إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً{; «آنان كه خدا و رسولش را اذيت نمايند، خداوند آنان را در دنيا و آخرت لعنت خواهد كرد.»(5) آيا كسى بيشتر از معاويه به على، حسن، حسين(عليهم السلام) و ساير اصحاب چون عمار ياسر آزار و اذيت رساند؟ همانطور كه قبلاً گفته شد، آزار و اذيت على(عليه السلام)، آزار و اذيت پيامبر خدا و در نتيجه خداوند مى باشد. حتى آزار و اذيت حسن و حسين(عليهما السلام) به شخص پيغمبر بر خواهد گشت، چون ايشان فرموده است: «حسين از من است و من از حسينم.»(6) در سوره نسا نيز آمده است } وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَغَضِبَ اللهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً{; هر كس مؤمنى را عمداً بكشد جزايش آتش جهنم است، و لعن و عذاب بزرگى براى او در نظر گرفته شده است.»(7) آيا حجر بن عدى و هفت تن از يارانش به دستور معاويه كشته نشدند؟ و عبد الرحمن بن حسان الغنزى را كسى غير از معاويه زنده
به گور كرد؟ آيا حسين و يارانش، به دست كسى جز يزيد كشته شدند و سر آنان بريده شد؟ مگر معاويه به جعده ـ همسر امام حسن(عليه السلام) ـ وعده نداد كه در صورت كشتن امام، يكصد هزار درهم به او بدهد و او را نيز به همسرى پسرش يزيد در آورد؟ آيا مالك اشتر آن مؤمن پاكدل، كه شمشير برنده امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)بود به دست كسى جز معاويه مسموم شد؟ آيا محمد بن ابوبكر را به دستور معاويه نكشتند و سپس در شكم خر مرده اى قرار داده و به آتش كشيدند؟ آيا بسر بن ارطاه آن سفاك خون آشام، ده ها هزار از شيعيان على(عليه السلام) را در مدينه، صنعا و يمن به دستور معاويه قتل عام نكرد و سپس به بچه ها و زنان آنان رحم نكرد ـ علامه سمهودى در تاريخ المدينه، ابن خلكان، ابن عساكر و طبرى در تاريخ خود و ابن ابى الحديد در جلد اول شرح نهج البلاغه تعداد كشتگان را 30 هزار نفر به غير از آنان كه در آتش سوزانده شدند بيان مى كنند.

دليل ديگر بر كفر و لعن معاويه، سب و لعن نمودن مولى الموحدين اميرالمؤمنين على(عليه السلام)مى باشد. به طورى كه در خطبه هاى نماز جمعه و در قنوت نمازها ايشان را سب مى كردند. همانطور كه قبلا گفته شد، پيامبر آزار و اذيت و سب على را آزار و اذيت و سب خود و سپس سب خدا مى دانست. در نتيجه سب كنندگان و اذيت كنندگان را ملعون و مستحق جهنم خوانده اند. از اين بالاتر اين كه ابن حجر مكى در صواعق محرقه اين روايت را به اهل بيت تعميم داده: كه هر كس، اهل بيت مرا سب كند مرتد و قتلش واجب است. از طرفى به كرات از پيامبر خدا شنيده شده است كه «به جز مؤمن، كسى على(عليه السلام) را دوست نمى دارد و به جز كافر، كسى با على(عليه السلام) دشمنى نمىورزد.»(8)

**************************************************************************************
1  . النصايح الكافية، ص206 ; شبهاى پيشاور، ص775 «إنّ معاوية يكتب بين يدي النبيّ(صلى الله عليه وآله) ».
2  . البداية والنهاية، ج 8 ، ص128 ; شبهاى پيشاور، ص775 «كان زيد بن ثابت يكتب الوحي و كان معاوية يكتب للنبيّ(صلى الله عليه وآله) فيما بينه و بين العرب» تاريخ دمشق ابن عساكر 59
3  . بنى اسرائيل (17): 60
4  . محمد (47): 24
5  . احزاب (33): 57
6  . العمده، ص406 ; مسند احمد، ج 4، ص172 ; سنن ابن ماجه، ج 1، ص51 ; ينابيع المودة لذوى القربى، ج 2، صص34، 38، 91، 207، 208، 482 ; سنن الترمذى، ج 5 ، ص324 ; شبهاى پيشاور، ص532 «حسينٌ مِنّي أنا من حسين»
7  . نسا (4): 93
8  . كنز العمال، ج 11، ص622 ; ينابيع المودة لذوى القربى، ج 3، ص85 و ج 2، ص274 ; سير اعلام انبلاء، ج 6 ، ص244 ; تهذيب الكمال، ج 15، ص233 ; معجم الكبير، ج 23، ص375 ; شبهاى پيشاور، ص782 «لا يحبّ عليّاً إلاّ مؤمن و لا يبغضه إلاّ كافراً».