14- تبرك به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وآثار بازمانده از وى
توحيد در خالقيت و آفرينش يكى از مراتب توحيد است. و مفاد آن اين است كه جهان هستى يك آفريدگار بيش ندارد، وهستى با تمام جلوه هاى گوناگون خود، آفريده اوست و همه پديده ها اعم از مادّى وغير مادّى، ذاتاً فاقد هر نوع كمال و هستى مى باشند و اگر ظاهراً به كمالى آراسته اند، در پرتو مشيت و اراده اوست.و در اين اصل «موحد»و «مشرك» يكسان مى باشند و از پرسش و پاسخى كه قرآن به صورت قضيه شرطيّه مطرح مى كند يكسان بودن اين اصل در ميان هر دو گروه، روشن مى گردد چنانكه مى فرمايد:
(وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّموات والأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالقَمرَ لَيَقُولُنَّ اللّه) .(1)
« هرگاه از آنان بپرسى آسمانها و زمين را چه كسى آفريده و خورشيد و ماه را مسخر ساخته است مى گويند: خدا».
اختلاف مشركان عصر رسالت با موحدان در مورد «تدبير» و «كارگردانى» جهان و انسان بوده، گروه موحد، تنها خدا را مدبّر هستى مى دانند در حاليكه مشركان، براى خدايان دروغين خود، سهمى از تدبير در جهان هستى قائل بودند.
با اعتراف به اصل «توحيد در تدبير» و اينكه مدبّرى جز خدا نيست، بايد دانست كه مفاد اين اصل، نفى تأثير پديده هاى جهان در يكديگر نيست، زيرا از نظر آيات قرآنى و دلايل علمى و فلسفى، جهان آفرينش بر اساس يك رشته علّت و معلول، و به تعبير ديگر اسباب و مسببّاتى استوار است و پديده پيشين ـ در شرايطى ـ در پديده پسين تأثير مى گذارد. ولى تمام جلوه هاى هستى از «مؤثر» و «تأثيرگذارى» و «اثر » در پرتو مشيت خدا صورت مى پذيرد، مثلاً فروزندگى خورشيد،درخشندگى ماه، سوزندگى آتش، و پرورش گياهان به وسيله آب، همه و همه، طبق مشيت خدا جامه عمل مى پوشد ،و اگر لحظه اى مشيت خود را برگيرد چيزى در جهان هستى باقى نمى ماند.
براى توضيح بيشتر يادآور مى شويم در جهان آفرينش فقط يك سبب اصلى وواقعى وجود دارد و آن خدا است، در عين حال در دل هستى، يك رشته اسباب وعلل فرعى و تَبَعى حاكم است كه همگان به اذن و مشيت او، كارگزار عالم آفرينش مى باشند; مثلاً پرورش درختان و زندگى انسان در پرتو يك رشته عوامل طبيعى است كه اگر اين عوامل طبيعى (مانند آب و هوا و نور) برداشته شوند، هستىِ انسان به خطر مى افتد، ولى در عين حال، مشيّت الهى پيش نياز «تأثيرگذارى» اين عوامل است و همه آنها سربازان الهى و مجريان فرمانِ فرمانده كلِّ هستى امكانى مى باشند.
قرآن در سوره بقره آيه 22 به چنين اثر بخشى تَبَعى و به اصطلاح فلاسفه «تأثير ظلّى» تصريح كامل دارد:
(اَلَّذى جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِراشاً وَالسَّماءَ بِناء وَاَنْزَلَ مِنَ السَّماء ماءً فَأَخْرجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ) .(2)
«اوست كه زمين را براى شما گسترانيد، و آسمان را برافراشت، و از آسمان، آبى فرو فرستاد به وسيله آن آب، ميوه هايى براى شما فراهم ساخت».
حرف «بـ» در كلمه «بِهِ» در آيه، به معنى «سببيت» است وبه مؤثر بودن آب در پرورش ميوه ها تصريح مى كند.
اصولاً كار علم در تمام جهان، تفتيش در روابط پديده ها است تا اسباب طبيعى و علل مادى را به دست آورده و پديده را از اين طريق بشناسد تا در نتيجه از منافع آن بهره مند گردد و از ضررهاى آن دورى جويد.
اشتباه جهان مادى اين است كه به چهره رويين جهان مى نگرد، و اسباب تبعى را، اسباب مستقل مى انگارد، در حالى كه پشت سر اين نظام، سبب واقعى است كه در حقيقت مدبر و كارگردان و كارگزار است، و تأثيرگذارى تمام پديده هاى زمينى و فلكى طبق مشيت اوست،و جهان با برنامه ريزى او به سير خود ادامه داده و پيش مى رود.
مولوى اين حقيقت را در ضمن چند بيت است:
دست پنهان و، قلم بين خط گذار اسب در جولان و، ناپيدا سوارخ
گه بلندش مى كند، گاهيش پست گه درستش مى كند، گاهى شكست
گه يمينش مى برد، گاهى يسار گه گلستانش كند، گاهيش خار
تير پرّان بين، و ناپيدا كمان جانها پيدا و، پنهان جان جان
تير را مشكن كه اين تير شهى است نيست پرتابى ز شصت آگهى است
ما رميتَ إذ رميتَ گفت حق كار حق بر تارها دارد سبق(3)
و به قول پروين اعتصامى:
ما به دريا حكم طوفان مى دهيم ما به سيل و موج فرمان مى دهيم
نقش هستى، نقشى از ايوان ما است خاك و باد و آب، سرگردان ما است
قطره اى كز جويبارى مى رود از پى انجام كارى مى رود(4)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . عنكبوت/61.
2 . بقره/22.
3. مثنوى: دفتر دوم:ص133، ط علمى.
4 . ديوان پروين اعتصامى: قطعه 182 تحت عنوان لطف حق.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------