2. ساكنان نقاط ديگر
ساكنان نقاط ديگر براى زيارت قبر آن حضرت بايد رنج سفر به خود هموار سازند تا بتوانند در برابر كعبه قلوب بايستند و بگويند:
«السلام عليك يا رسول اللّه».
در اينجا سؤالى مطرح مى شود كه حكم اين سفر از نظر شرعى چيست؟ پاسخ آن روشن است سفر آنگاه كه مقدمه مستحب قرار مى گيرد به عقيده گروهى از فقيهان، مستحب و به عقيده گروهى ديگر، مباح خواهد بود. و در هر دو صورت سفر كه مقدمه امر مستحب است نمى تواند حرام باشد زيرا معقول نيست كه خدا ما را به انجام مستحبى (زيارت قبر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)) دعوت كند ولى مقدمه آن را تحريم نمايد. از اينرو بايد گفت سفر براى چنين مقصدى امرى جايزو مباح است.(1)
تاريخ اسلام نشان مى دهد كه پس از درگذشت پيامبر، مسلمانانى كه دور از مدينه مى زيستند، براى زيارت مرقد شريف آن حضرت، بار سفر مى بستند و به زيارت مرقدش مى شتافتند، اينك نمونه هايى در اين مورد:
1.بلال، مؤذن و يار صميمى رسول خدا و مورد علاقه او بود. او پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)پاسدارى از مرزهاى كشور اسلامى را برگزيد و از مدينه هجرت كرد. شبى در رؤيا رسول خدا را ديد كه به او مى گويد: اين بى مهرى چيست اى بلال! آيا و قت آن نرسيده است كه مرا زيارت كنى؟
بلال از خواب بيدار شد، در حاليكه هاله اى از غم و اندوه، روح و روان او را فرا گرفته بود، مقدمات سفر را فراهم كرد و آهنگ مدينه نمود. وقتى وارد روضه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)شد، با صداى بلند گريه مى كرد وصورت خود را بر قبر آن حضرت مى ماليد. ناگهان دو ريحانه رسول خدا حسن وحسين (عليهما السلام)به سوى او آمدند، او هر دو را در بغل گرفت و بوسيد، به او گفتند: علاقمنديم اذان تو را بشنويم، اذانى كه براى جدّمان رسول خدا مى گفتى.
او به هنگام سحر به بام مسجد رفت و در همان نقطه كه مى ايستاد و اذان مى گفت، ايستاد و اذان گفت.
وقتى صداى تكبير اومدينه را فرا گرفت تو گويى مدينه تكان خورد. وقتى شهادت به توحيد را بر زبان جارى كرد گريه مردم بلند شد و زمانى كه شهادت به رسالت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)را بر زبان جارى كرد ساكنان مدينه همگى از خانه بيرون ريخته و گريه سر دادند. چنانكه نوشته اند: بعد از رسول خدا مدينه چنين روز را از نظر گريه و شيون به خود نديده بود.(2)
2. عمر بن عبد العزيز افرادى را اجير مى كرد كه از شام به مدينه بروند و سلام او را به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)برسانند.
سبكى مى نويسد: عمر بن عبدالعزيز گروهى را از شام به مدينه فرستاد تا به پيامبر سلام بگويند و باز گردند.(3)
واقدى در فتوح الشام مى نويسد: آنگاه كه عمر با مردم بيت المقدس مصالحه كرد كعب الأحبار بر او وارد شد و اسلام آورد و خليفه از اسلام او خوشحال شد.
عمر به او گفت: آيا مى توانى با من به مدينه بيايى، و قبر پيامبر را زيارت كنى و از زيات آن بهره بگيرى؟
پاسخ كعب به درخواست خليفه، مثبت بود و در بازگشت، همراه او بار سفر بست. وقتى عمر وارد مدينه گشت نخستين كارى كه انجام داد وارد مسجد شد و به رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)سلام داد.(4)
البته ما نيازى به اين گونه استشهادهاى جزئى نداريم، زيرا همه مسلمانان در طول چهارده قرن بر جواز سفر، مُهر صحت نهاده وپيوسته كاروانها از نقاط دور به زيارت قبر آن حضرت رهسپار مى شده اند.
سُبكى در مورد سير پياپى كاروانها به سوى مدينه داد سخن داده و يادآور مى شود كه در تمام اعصار، زائران خانه خدا به قصد زيارت قبر پيامبر، راهى را برمى گزيدند كه به مدينه منتهى شود و احياناً به خاطر درك فيض زيارت آن حضرت، دورترين راه را برمى گزيدند كه به اين فيض عظيم برسند. سپس مى گويد كسانى كه مى پندارند هدف از اين سفر زيارت مسجد وگزاردن نماز در آن است، سخت در اشتباهند، و ضمير اين زائران وگفتارشان بر خلاف اين نظر گواهى مى دهد. هدف آنان،چيزى جز زيارت قبر پيامبر و درود بر او نبوده و نيست.
براستى اگر هدف از تحمل رنج اين سفر، زيارت مسجد بود پس چرا بار سفر براى بيت المقدس نمى بندند كه پاداش نماز در آن آن كمتر از مسجد پيامبر نيست؟!
چنانچه اجماع و اتفاق علما ومسلمانان گواه بر جوازِ شرعىِ يك عمل است، اتفاق امت در اين مورد بالاترين اتفاقها است.(5)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . برخى از محققان معتقدند مقدمه مستحب، مانند خود او مستحب مى باشد و با آياتى(نساء/100، توبه/120ـ 121) بر اين مطلب استدلال مى كنند.
2 . ابن عساكر: مختصر تاريخ دمشق: 5/265; تهذيب الكمال:4/289.
3 . سبكى: شفاء السقام به نقل از مناسك امام ابوبكر ابى عاصم النبيل:143.
4 . الواقدى: فتوح الشام: 1/244.
5 . شفاء السقام:100ـ 101.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------