جمع بندى و نتيجه گيرى
در اينجا به نگاهی گذرا به تاريخ خلافت پايان میدهيم و از سال 279 ه، يعنی سال مرگ معتمد كه مصادف با وفات ترمذی نيز هست؛ فراتر نمیرويم؛ چرا كه صاحبان صحاح همگی([1087]) در فضای خلافت عباسی میزيستند و كتابهای حديثی خود را نيز در همان فضا نگاشته اند و از طرفی همه آنان ميراثدار محدثانی بودند كه در فضای خلافت اموی ـ مروانی و سالهای آغازين خلافت عباسی زندگی میكردند.
پيش از اين گفته شد كه، سياست قدرت حاكم را میتوان علت و انگيزهی كلی كمی روايات فضائل اهلبيت علیھم السلام دانست. با توجه به شواهد تاريخی كه بيان شد، جای هيچگونه سخنی نمی ماند كه فشارهای سياسی معاويه و حزب اموی ـ مروانی، كه با بنی هاشم و اهلبيت علیھم السلام دشمنی داشتند، باعث شد تا بسياری از فضائل اهلبيت علیھم السلام نقل نشود يا به دست فراموشی سپرده شود. پس از بنی اميه نيز، با روی كار آمدن عباسيان و پس از استوار شدن قدرت و حكومت آنان بار ديگر فشارهای سياسی بر اهلبيت علیھم السلام از سر گرفته شد؛ و باز اين سياست سبب شد تا فضائل ايشان گسترش نيابد يا حداقل، محدثان، فضائل ايشان را نقل نكنند و در كتابهای حديثشان ثبت ننمايند.
از طرفی، پس از روی كار آمدن مأمون عباسی و پس از او معتصم و واثق، و قدرت گرفتن معتزله، اهل حديث دچار سستی و ضعف شدند و در جامعه ی آن روز و به ويژه در بغداد، نتوانستند به تبليغ عقايد و افكار خود كه منشاء آن، حديث بود، بپردازند. ولی اين پايان كار نبود؛ چرا كه با روی كار آمدن متوكل، كه خليفه ای ناصبی بود، ورق به سود افرادی كه به اصطلاح اهل حديث خوانده میشدند، برگشت و آنان بر آن شدند تا انتقام خود را از معتزله بگيرند؛ از اينرو و با حمايت متوكل، به ترويج و نشر و نقل احاديث پرداختند و در اين راه به گونه ای میگفتند و مینوشتند كه عقايد معتزله را رد و دچار ضعف و سستی كنند.
در اين ميان، يكی از عقايد معتزله، عقیدهی تفضيل علی علیه السلام بود كه اهل حديث به هيچ وجه نمیخواستند زير بار آن بروند. آنان، افضليت را شايسته ابوبكر و پس از او عمر و پس از او عثمان میدانستند و معتقد بودند كه افضليت بر اساس خلافت است و نه خلافت بر اساس و پايه ی افضليت؛ يعنی اينكه، چون عثمان زودتر از علی علیه السلام به خلافت رسيد پس افضل از علی علیه السلام است. به عبارت ديگر اگر در روز شورا كار به گونه ای پيش میرفت كه مثلاً علی علیه السلام خليفه میشد، او افضل از عثمان بود؛ ولی چون عثمان خليفه شد پس او افضل است.(؟!!!)
اين عقيده كاملاً و به روشنی در كلام احمد بن حنبل ديده میشود. او كه پس از دوران محنت، امام اهل حديث و مورد توجه متوكل و سياست عباسی قرار گرفت، در كتاب خود با نام «اصول السنّهًْ» میگويد:
«... و خير هذه الأمّة بعد نبيها أبوبكر الصديق، ثم عمر بن الخطاب ثم عثمان بن عفان، يقدّم هؤلاء الثلاثة كما قدمهم أصحاب رسولالله صلیالله عليه و سلم، لم يختلفوا في ذلك. ثم بعد هؤلاء الثلاثة، أصحاب الشوری الخمسة: علی بن أبي طالب، والزبير، و عبدالرحمن بن عوف، و سعد، كلهم للخلافة و كلهم إمام. و يذهب في ذلك إلی حديث ابن عمر: كنا نعد و رسولالله حي و أصحابه متوافرون: أبوبكر، ثم عمر، ثم عثمان، ثم نسكت!!»([1088])
از اينروست كه در همه ی كتابهای اهل حديث، اگر به مناقب و فضائل صحابه پرداخته شده باشد، ابتدا به ابوبكر پرداخته شده و پس از آن به عمر و عثمان، و در چهارمين مرحله فضائل امير المؤمنين علیه السلام، ذكر شده است. از طرفی ديگر محدثان كه عقيده به افضليت بر اساس خلافت داشتند، نمیتوانستند روايات را به گونهای بياورند كه از آنها مثلاً بوی افضليت عثمان بر عمر يا علی علیه السلام بر ابوبكر و عمر و عثمان به مشام برسد؛ از اينرو بسياری از فضائل علی علیه السلام يا اهلبيت علیھم السلام را كه علی علیه السلام نيز در آنها شريك است يا اساسا ذكر نكرده اند يا ناقص ذكر كرده اند.([1089])
اينها همه، بيانگر دشمنی خلفای عباسی با اهلبيت علیھم السلام بود. همان گونه كه گذشت، متوكل سخت ناصبی بود و نصر بن علی جهضمی را به دلیل نقل حديثی در فضيلت حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين علیھم السلام 1000 تازيانه زد. روشن است كه در چنين فضايی تكليف احمد حنبل، ابو داود، ابن ماجه، ترمذی، مسلم، بخاری و نسائی چيست؟
از طرفی ديگر ـ همانگونه كه گفته شد ـ صاحبان صحاح ميراثدار محدثان پيش از خود بودند و همگی بر سر سفره ی آنان نشسته بودند. كسانی مانند «ابن شهاب زهری»، «شعبی» و مانند اينان، كه در آينده به آنها پرداخته خواهد شد. اگر به روايات صحاح روی آورده شود، ديده خواهد كه در سند بسياری از آنها زهری و شعبی و... وجود دارند. كسانی كه سر در آخور خلافت اموی ـ مروانی داشتند و آنچنان میگفتند و مینوشتند كه دستگاه خلاف خشنود شود نه خدا.
ديگر اينكه بسياری از محدثان و راويان كه در سلسله سند روايات صحاح آمده اند، يا خارجی بودند يا مشربی خارجی داشتند يا تحت تأثير خوارج بودند كه در آينده به آنان نيز خواهیم پرداخت. روشن است كه خارجيان دشمن علی علیه السلام بودند و زبان گفتن فضائل علی و اهلبيت علیھم السلام را نداشتند؛ مانند عكرمه كه در بخش دوّم درباره ی او سخن به ميان آمد.
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1087]) البته میدانيم كه نسائی، سالها بعد، يعنی در 303 ه از دنيا رفت.
[1088]) ص77؛ (بخاری در صحيح روايت میكند: ... كنّا في زمن النبي صلی الله عليه و سلم لانعدل بأبيبكر أحدا، ثم عمر، ثم عثمان، ثم نترك أصحاب النبي صلی الله عليه و سلم لانفاضل بينهم!!!؛ ص622؛ دارالاسلام و دار الفيحاء).
[1089]) در آينده به اين روايات اشاره خواهد شد.