يهوديان بهائي

تنها سران بهائيت و هيئت هاي مختلف محافل ملي و محلي بهائي نبودند كه متفقا دولت اسرائيل و صهيونيسم جهاني را تأييد مي كردند و با آن همكاري مي نمودند. بلكه در بسياري از نقاط جهان، به ويژه ايران اكثر بهائيان متمايل به «جهودان» و دولت اسرائيل بوده اند و در راستاي سياست ها و برنامه هاي اين كشور پيش مي رفتند. در بسياري از كشورها خصوصا ايران، بهائيان داخل تشكيلات جاسوسي «موساد» شده بودند و همه جا به نفع اسرائيليان به خبرچيني و جاسوسي مشغول بودند. اين خصيصه ي ذاتي بهائيت نه تنها به نفع صهيونيسم جهاني و دولت اسرائيل بوده است، بلكه بهائيان نيز سعي مي كردند از وجود يهوديان در گسترش نفوس خود استفاده كنند. آنان از بدو پيدايش، همواره تلاش مي كردند از يهوديان، استفاده كرده، آنها را بهائي كنند. اسمائيل رائين مي نويسد: «بيشتر بهائيان ايران يهوديان و زرتشتيان هستند و مسلماناني كه به اين فرقه گرويده اند در اقليت مي باشند. اكنون سال ها است كه كمتر شده مسلماني به آنها پيوسته باشد». [1] همچنين عبدالحسين آيتي سال ها پيش از رائين در زمان حكومت رضاشاه به سلطه ي يهوديان بر جامعه ي بهائي ايران اشاره كرده و مي نويسد: «اين بشارتي است براي مسلمين كه بساط بهائيت به طوري خالي از ا هل علم و قلم شده كه زمام خامه را به دست مثل حكيم و اسحاق يهودي و امثال او داده اند». [2] .
اگر چه بيشترين پيروان مسلك بهائيت يهوديان بودند، اما به اين نكته بايد توجه كرد كه گرايش يهوديان به بهائيت همانند گرايش يهوديان به اسلام واقعي نبود. بلكه يهوديان درصدد بودند با پذيرش آئين بهائي، منافع استعماري و جاسوسي خود را بيش از پيش تحقق بخشند. بهائيان نيز تلاش مي كردند از اختلاف ديرين مسلمانان و يهوديان استفاده كرده، يهوديان را به عنوان حاميان و پستيبانان اصلي دين تازه تأسيس خود قرار دهند؛ از اين طريق هر دو گروه به اهداف استعماري بلندمدت خود نائل آيند. حسن نيكو، از مبلغان پيشين بهائي در اين باره مي نويسد: «... ديگر اينجا جاي خنده ي قاه قاه است، كار از تبسم گذشته كه عبدالبهاء در هر لوحي كه براي يهودي ها انزال كرده، بشارت مي دهد كه چون شما به جمال مبارك ايمان آورديد... عن قريب چنين شود، حتي كار را به جايي رساند كه به دروغ و تقلب نسب پدر خودش را به داوود رساند، در حالي كه خود بهاء [ميرزا حسينعلي نوري] به زرتشتي بودن افتخار كرده بود و اين مضحك است كه يك نفر هم از نسل «بني اسرائيل» باشد و هم «كيان» و گويا از نژاد و تاريخ اقوام بويي به مشامش نخورده بود... با اين همه كه رؤساي بهائي نويد و بشارت به يهوديان بهائي مي داده و هم اكنون شوقي تر و خشكشان مي كند... بايد يقين [كرد] كه يك قدم از يهوديت بيرون نگذاشته اند، صدها حكايت دارم از يهودياني كه بيست سال و سي سال بود بهائي شده بودند و هنوز گوشت و ذبيح و طبخ سايرين را نمي خوردند و در حقيقت بهائي بودنشان يك خدعه ي دوسره بود، زيرا بهائيت خود يك خدعه ي سياسي است، آنها هم خدعه ي ديگري بر آن مزيد كرده، بهائي، يهودي را فريب مي دهد كه بدوشد و پول بگيرد و سياهي لشكر درست كند. يهودي هم بهائي را فريب مي دهد كه به دروغ بگويد ما با شما هم عقيده ايم، تا بازار فروش براي خود تهيه كند. چنان كه كرارا ديده مي شود، چوبدارهاي سنگسر و آباده بعد از فروش گوسفندانشان در تهران سراغ دكان و حجره ي يهوديان كاشاني و همداني را مي گرفتند تا از آنجا خريد كنند. گمان مي كردند كه بر اثر هم مسلكي اجناسي بهتر و ارزان تر به دست مي آوردند، حال آنكه كاملا معكوس بود، جنس بد را به قيمت گران مي خريدند و يهوديان را همين معامله گرم مي داشت كه الله ابهي را رساتر و بابي هاي سنگسر و اغنام آباده بچپانند». [3] .
اسماعيل رائين در تأييد مطالب نيكو مي نويسد: «بهائيان از بدو پيدايش تا به امروز همواره از جهودان ممالك استفاده كرده، آنها را بهائي كرده اند، مي دانيم كه ذات يهودي با پول و ازدياد سرمايه عجين شده است. يهوديان ممالك مسلمان كه عده اي كثيري از آنها دشمن مسلمانان هستند و همه جا در پي آزار رسانيدن و دشمني با مسلمين مي باشند، خيلي زودتر از مسلمانان به بهائيت گرويده اند و از امتيازهاي مالي بهره ي فراوان برده و مي برند و مقداري نيز به مركزيت بهائيت (عكا) مي فرستند». [4] .
تنها پول و ثروت اندوزي نبود كه موجب اتحاد ظاهري و همكاري ميان يهود و بهائيت مي شد؛ بلكه انتقام جويي و كينه توزي از مسلمانان به اين عمل كمك مي كرد حسين نيكو در اين مورد نظري مشابه دارد و مي نويسد: «طبقه ي ديگر [بهائيان] يهودي هستند كه با چه بغض و عناد به اسلام معروف اند... در چنين صورتي اگر كسي علمي بلند كند كه باعث تفريق و تشتت جمعيت اسلام شود و سبب تفريق مسلمين گردد، البته دشمن... دلشاد گرديده، وي را استقبال مي كند... [يهوديان] در دخول مجامع و محافل بهائيان سه فايده ي مسلم براي خود تصور داشته [اند]: اول آن كه لااقل سياهي لشكر دشمن مي شود كه بر ضد اسلام قيام كرده و رايت تشتت و تفريق را بلند نموده است؛ دوم آن كه از مسئله ي اجتناب و دوري كه در مسلمين شيعه نسبت به يهود بود، مستخلص مي شوند و با آنها معاشرت مي كنند، بلكه وصلت مي نمايند؛ سوم آن كه اگر دولت و قدرت با بهائيان گردد، عجالتا خودي در حزب آنان وارد كرده باشند». [5] .
در هر صورت چه گرايش يهوديان به بهائيت ظاهري باشد و صرفا به جهت پيشبرد منافع و اهداف آنان صورت گيرد و چه عكس اين قضيه باشد، بايد اذعان كرد كه يهوديان اولين گروهي بودند كه به مسلك بهائيت لبيك گفتند و بعدها نيز از سرسخت ترين مدافعان كيش بهائيت شدند. پس از تشكيل دولت اسرائيل، فرقه ي بهائيت همگام با يهود قدرتمند شدند، به طوري كه مي توان گفت بهائيت با تولد كشور اسرائيل سياسي شد و از آن پس بود كه به سرعت از نفوذ اقتصادي و سياسي در ايران برخوردار گرديد.
فضل الله صبحي مهتدي كه خود از نزديك با يهوديان بهائي آشنايي داشته و از «مبلغين بهائي» و «كاتب وحي بهائيت» بوده، مكرر از يهوديان بهائي نقل كرده است او مي نويسد: «... از چند سال پيش من آگهي پيدا كردم كه شوقي همه ي خويشاوندان و پدر و مادر و برادرها و خواهرها و دايي زاده ها و فرزندان ايشان را رانده و ميان آنها تيرگي پديدار شده و اكنون همه ي كارها در دست بيگانگان است و بزرگ و سر بهائيان آنها هم يك بيگانه است و هيچ ايراني دست اندركار نيست، جز لطف الله حكيم كه از جهودان بهائي است و كارش آوردن و گرداندن بهائيان است بر سر گور سروران اين كيش كه در ايران، به اين كار زيارتنامه خواني مي گويند». [6] .
همچنين او در خاطراتش مي نويسد: «... به نظر اين بنده، بيشتر از آنان براي فرار از يهوديت، بهائي شده اند، تا گذشته از اين كه اسم جهود از روي آنها برداشته شود، در فسق و فجور نيز في الجمله آزادي داشته باشند و من از اين قبيل يهوديان نه در همدان، بلكه در تهران نيز سراغ دارم و بر اعمال آنان واقفم». [7] .
گرايش يهوديان به بهائيت و تلاش براي تبديل اين فرقه به يك دين متنفذ جهاني، بيشترين فشار را بر جامعه ي ايران وارد آورد. آنان با همدستي يكديگر به هر نيرنگي دست مي زدند تا به اهداف خود برسند، تعدادشان نيز در تمام شهرستان هاي ايران زياد بود؛ چنان كه نيكو مي نويسد: «همدان كه مركز مهم بهائيان است به استثناي سه چهار نفر همگي يهودي بهائي شده هستند و همان كليمي ها كه بهائي شده اند، زمام امور را به دست گرفتند، هر اقدامي كه مخالف روح اسلاميت است، مي كنند». [8] .
صبحي مهتدي در تأييد مطالب فوق مي نويسد: «گراني خانه ها، بالا بردن بهاي زمين ها و ساختن داروهاي دغلي و دزدي و گرمي بازار سياه كاري و بردن نشانه هاي باستاني به بيرون كشور و تبهكاري و ناپاكي و و روايي بازار زشتكاري و فريب زنان ساده به كارهاي ناهنجار همه به دست اين گروه است كه از نام يهود، گريزان و به بهائي گري سرافرازند». [9] .
گرايش يهوديان به بهائي گري در شهرهاي همدان و كاشان زياد بود. از جمله يهوديان سرشناس كاشان كه بهائي شدند و خاندان هاي ثروتمند و پرشماري را بنياد نهادند، بايد به افراد زير اشاره كرد: آقاي «يهودا» نياي خاندان ميثاقيه، حكيم يعقوب نياي خاندان برجيس، ميرزا خليل نياي خاندان ارجمند، ميرزا اسحاق خان نياي خاندان متحده و خاندان متنفذ ثابت. چنان كه پيشتر گفتيم ارتباط نزديك اين خاندان با هم و همكاري نزديك آنان با قدرت هاي جهاني سبب شد كه خاندان هاي مذكور از سرمايه دارترين اشخاص بهائي دوره ي پهلوي به شمار آيند.
در همدان نيز وضعي مشابه با كاشان ديده مي شود؛ تعداد زيادي از خانواده هاي بهائي همدان از تبار حاجي لاله زار (العازار) يهودي همداني هستند. او نياي دو هزار نفر يهودي، مسيحي و بهائي است. [10] همچنين در شيراز، مشهد، اراك، رشت و ساير نقاط ايران جمع كثيري يهودي بهائي شده وجود داشت. در تهران نيز جمع قابل توجهي از يهوديان بهائي شده بودند كه در دوره ي پهلوي - چنان كه ذكر شد - شبكه اي مقتدر و متنفذ را پديد آوردند، افرادي چون ميرزا اسحاق خان حقيقي، يوسف وحدت، عبدالله خان متحده، جلال ارجمند و اسحاق خان متحده، نمونه هايي از متنفذين بهائي دوره ي پهلوي بودند كه ابتدا كيش يهودي داشتند.
آنچه در خصوص ارتباط يهوديان با بهائي ها قابل ملاحظه است، همكاري تبهكارانه و غارتگرانه ي اين دو گروه متحد، در دوره ي پهلوي، به ويژه حكومت محمدرضا شاه مي باشد، به طوري كه بهائي ها در اين دوره نه تنها با همكاري سرمايه داران يهودي، سياست هاي صهيونيست مآبانه اي در امور اقتصادي اجرا كردند، بلكه با عضويت در سازمان ها و تشكل هاي مخفي - فراماسونري - وارد فعاليت هاي جاسوسي نيز شدند و به عبارتي يك مثلث سه ضلعي بهائيت - فراماسونري - صهيونيسم را ترسيم كردند.
در اين جا ما را با اين بحث كه اصولا بهائيت دنباله اي از صهيونيسم جهاني است، كاري نيست و تحقيق در اين مورد را به عهده ي صاحب نظران و پژوهشگران مي گذاريم، ليكن آنچه مهم است، حمايت هاي مالي بهائي ها به صهيونيست ها در جريان استقرار رسمي آنان در كشور فلسطين است كه ما سعي كرده ايم با تكيه بر اسناد حاضر، مطالبي كوتاه، در اين مورد ذكر كنيم.
پاورقی ها: -------------------------------------------------------------------------------------------
[1] اسماعيل رائين، پيشين، ص 202.
[2] عبدالحسين آيتي، كشف الحيل، ج 2، ص 144.
[3] آئين اسلام، شماره ي 12، (21 / 5 / 1338)، سال ششم، ص 15.
[4] اسماعيل رائين، پيشين، ص 171.
[5] حسن نيكو، پيشين، ج 1، صص 82 - 81.
[6] صبحي مهتدي، پيشين، ص 224.
[7] همان، ص 182.
[8] حسن نيكو، پيشين، ص 89.
[9] صبحي مهتدي، پيشين، ص 227.
[10] عبدالله شهبازي، جستاري در بهائيگري، ص 28.