بهائيگري در عصر پهلوي

در دوره ي پهلوي، به ويژه پهلوي دوم، به علت مساعد شدن شرايط، حضور بهائيان در صحنه هاي اجتماعي، به خصوص سياسي و اقتصادي گسترده تر شد؛ زيرا سياست ها و برنامه هاي ضد ديني دستگاه حاكمه، مطابق ميل و هدف بهائيان واقع گشت. بدين ترتيب مقابله ي آنان با دولت از ميان رفت و برعكس نوعي سازش و همكاري با آن به وجود آمد. اين همكاري در روند افزايش تعداد نفوس بهائيان تأثير گذارد. چنان كه يونس افروخته، از سران بهائي تهران، به اين مورد اعتراف كرده و مي نويسد: «در قزوين كه بودم، زماني كه هفتاد نفر قزويني هموطن و همشهري و بعضي سلاله ي متقدمين به زيارت مي شتافتند، با ديدن و تجمع اين احباب روح جديدي در من توليد شد، زمان طفوليت خود را به خاطر آوردم و بليات آن زمان را از نظر گذرانيدم كه به چه اندازه ملاحظه و احتياط، در نيمه هاي شب مي رفتيم و چه رنج ها و تعب ها كه احباء در آن زمان متحمل مي شدند تا اينكه كلمه اي را به گوش همديگر برسانند و بالاخره مورد چه بسيار صدمات و لطمات واقع مي شدند. امروز الحمدلله به بركت همت اولياء و از تأثير دم مطهر شهدا، حكومت عادله استقرار يافت، دوستان متشتت و پريشان كم كم جمع مي شوند و انجمن روحاني تشكيل مي دهند» [1] .
افزايش بي رويه ي تعداد بهائيان به دنبال برنامه ريزي ها و سازماندهي هاي جهاني شوقي افندي - جانشين عباس افندي (عبدالبهاء) و رهبر بهائيان همزمان با حكومت پهلوي - سرعت بيشتري به خود گرفت؛ چندان كه در اوايل سده ي بيستم ميلادي تعداد بهائيان در جهان، نزديك به ده هزار نفر گزارش مي شد. بيست سال بعد حوالي 1307 ش، حسن نيكو اين رقم را اغراق آميز دانست و شمار بابي ها در سراسر جهان را اعم از ازلي و بهائي 5207 نفر اعلام نمود و نوشت 3960 نفر بهائي در ايران زندگي مي كند [2] .
دنيس مك ايوان، استاد دانشگاه نيوكاسل انگليس در دايرةالمعارف ايرانيكا مي نويسد: «بهائيگري در سال هاي 1952 - 1928 ميلادي افزايش سريعي نداشت، ولي از سال 1952 م / 1331 ش گسترش آن شتاب گرفت و اين امر به دليل برنامه ريزي ها و سازماندهي هايي بود كه با برنامه ي «جهاد دهساله» شوقي افندي آغاز شد». [3] دايرةالمعارف ايرانيكا (1998 م) اوج گسترش بهائيت را در دهه ي 1960 م / 1338 ش مي داند كه سبب شد در اواخر سده ي بيستم ميلادي شمار نهادهاي بهائي به بيش از 150 مجمع روحاني ملي و نزديك به 20 هزار مجمع روحاني محلي برسد». [4] مع هذا بر اساس اسناد مي توان اظهار داشت كه افزايش جمعيت بهائيان و به تبع آن گسترش نفوذ آنان در دستگاه دولتي، به طور عمده از دهه ي 1330 آغاز شد. در سال هاي 1320 - 1326 ش محفل ملي بهائيان ايران برنامه ي خود را براي گسترش بهائيت به مرحله ي اجرا گذارد و شدت تبليغات ايشان، اعتراض شديد علما و روحانيون و ساير مردم را برانگيخت. پس از ابراز نارضايتي هاي شديد از طرف مردم مسلمان، حكومت پهلوي ناگزير، به محدود كردن فعاليت بهائيان شد.
عناصر بهائي به خصوص بعد از نهضت 15 خرداد 1342 در بخش هاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي كشور حضور فعال يافتند و با تضعيف قدرت روحانيت به عنوان يك نهاد «ملي» توسط دستگاه دولتي، زمينه ي حضور روشنفكران و كارگزاران غير ديني، از جمله بهائيان فراهم شد. اين تغييرات به گونه اي صورت گرفت كه بخش بزرگي از نيروي دولت در اختيار بهائيان قرار مي گرفت و طمع ايجاد مركزيت اين فرقه در ايران، به گونه اي كه مورد نظر رهبرانشان بود، بيشتر مي شد. اما پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي، جرقه اي بود كه سبب متزلزل شدن اين فرقه متمركز و قوي گرديد. پس از انقلاب بسياري از بهائيان همراه با اربابانشان به خارج گريختند، عده اي نيز سركوب شدند و برخي هم به دين اسلام گرويدند. در اين فصل تلاش كرديم با تكيه بر اسناد حاضر گوشه هايي از عملكردهاي بهائيان را از جنبه هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، بررسي كنيم. همچنين توضيح خواهيم داد، كه چگونه بهائيان توانستند با نفوذ در دستگاه دولتي، چرخه ي اقتصادي كشور را به انحصار خود درآورند و از اين طريق به ثروتمندترين اشخاص دوره ي پهلوي تبديل شوند.
پاورقی ها: -------------------------------------------------------------------------------------------
[1] يونس افروخته، ارتباط شرق و غرب در عهد سلطنت رضا شاه پهلوي، تهران، محفل مقدس روحاني، انتشارات مركزي ايران، 1310، ص 176.
[2] گزارش رئيس حزب الوطن مصر در نشريه اللواء، بنگريد به حسن نيكو، فلسفه ي نيكو، در پيدايش راهزنان و بدكيشان، بي جا، بي نا، بي تا، ج 2، ص 214.
[3] Encyclopaedia، Iranian London and New York، Routledge and Kegan Pall، Vol، 1، 1985، p. 449.
[4] "Babai faith" Britannica CD 1998.