كلياتي از افكار كسروي در مسائل: تاريخي، اجتماعي، اقتصادي و ديني
پيش از آنكه به كليات افكار كسروي اشارت كنيم لازم است كه سخني درباره ي مكتب كسروي و هدف آن ايراد كنيم، تا كيفيت عقايد و افكار او روشن شود.
اگر چه مخالفان كسروي - چه در زمان حيات او چه پس از او - كوشيده اند كه هدف كسروي را ادعاي پيامبري و ايجاد دين جديد شمارند، و شايد بيشتر كساني هم كه از كسروي و مكتب او تنها اطلاعات افواهي يعني از زبان ها شنيده و در ذهن دارند، همين عقيده را درباره ي او داشته باشند، ولي اگر با نظر دقيق و بي طرفانه به گفتار و نوشتار او در كتابهايش نگاه كنيم، در موردي به طور صريح نمي بينيم كه كسروي ادعاي پيامبري كرده باشد، و يا اينكه من نديده ام، ولي از آنها چنين بدست مي آيد كه او، در درجه ي نخست، يك محقق و دانشمند تاريخي و اجتماعي بوده و مي كوشيده است كه به مردم ايران و كشور ايران كمك فكري كند، و چون او علل اصلي عقب ماندگي ايرانيان زمان خود را، بيشتر اختلافات ديني و نفوذ خرافات در افكار آنان مي دانسته، از اين رو، از آنگونه اختلافات انتقاد كرده و با نفوذ خرافات در افكار مردم مبارزه مي كرده است، و نيز از نوشته هاي او چنين برمي آيد كه او مردي بوده بسيار وطن خواه و به اصطلاح «ناسيوناليست» چنانكه در بيشتر كتابها و مقالات كسروي اين جمله ها به چشم مي خورد:
«مرا با خدا پيمان است كه از پا ننشينم و اين راه را به سر برم - ما همگي جهانيان را به يك چشم مي بينيم، و خواهان نيكي همه ي جهانيان مي باشيم - خدا هيچ مردمي را براي بدبختي نيافريده تا مردم خود نيك نباشند، از نيكيهاي جهان بهره نخواهند برد، خرسندي هر كس جز در خرسندي همگان نتواند بود - بايد با بديها و بدآموزيها جنگيد...»
ولي با همه ي اين صفات و خصوصيات كه در تعريف كسروي ياد شد، نبايد ناديده گرفت كه همه ي گفتار و نوشتار كسروي قابل نقص و انتقاد نباشد، بلكه در ميان بعضي آثار او موارد و مطالبي هست كه قابل انتقاد مي باشند. في المثل در بعضي كتابهاي او، مانند «در پيرامون روان» و «حافظ چه مي گويد» بعضي مطالب هست كه مورد انتقاد بعضي اشخاص مي باشند، زيرا در «پيرامون روان» مسائل و تعاريفي درباره ي «روان» ايراد شده است، كه در روانشناسي جديد امروز، مردود است و در «حافظ چه مي گويد» ادبيات كلاسيك مانند اشعار حافظ، مردود و به عنوان بدآموزي شمرده شده است. به طور كلي نظر كسروي درباره ي ادبيات كلاسيك و جديد، مخالف بوده است، به عبارت ديگر، او ادبيات را «وسيله» مي دانسته اند «هدف» در حاليكه امروز در جهان ادبيات، «ادبيات» - چه شعر و چه نثر - را هدف مي شمارند، نه وسيله.
و نيز بايد گفت كه او در انتقاداتش در مسايل ادبي، اجتماعي و به ويژه درباره ي دين و مذهب بسيار نكته سنج و خورده گير بوده است.
اين نمونه هائي از هدف و تز كسروي است، از اين رو، نمي توان مكتب و افكار او را ايجاد دين و مذهب دانست و يا دين به معناي مصطلح شمرد. چنانكه در ماهنامه ي پيمان شماره فروردين ماه ص 9، در اين باره چنين نوشته شده است:
«تهمت مذهب سازي به كسروي نمي چسبد، انديشه ي او والاتر از آن بود كه مذهب سازي كند كسروي چنانكه از كتابها و گفته هايش به دست مي آيد، با بينش خاص خود درباره مطلبي اظهار نظر مي كرده، و چنان به نظر مي رسد كه علت بديها اجتماعي را فساد اخلاقي و بدآموزيهاي رايج به ميان افراد اجتماع مي دانسته است...
كسروي علل اين فساد اجتماعي را عبارت از همان گمراهيها و خرافات رايج مي دانسته است كه در دين اصلي اسلام نبوده و در ضمن قرون از ناحيه دشمنان دين در آن اضافه شده است، از اين رو، ظاهرا او با اين گونه خرافات مبارزه مي كرده است، كه اين روش او را خلاف دانسته و با دلايلي ديني روحانيان مذهبي او را كردند و از دايره ي اسلام و شيعه خارج شمردند و اقدامات او را گمراه كننده تر دانستند... كسروي مي گويد: دين پاك و منزه از خرافات، آن است كه حرفهاي آن از روي منطق و خرد باشد، بنابراين، مكتب كسروي يك مذهب تازه نيست، بلكه او خواست خرافات و اوهام را از دين، پاك نمايد...»
بنابر آنچه گذشت، هدف كسروي اصلاح اجتماعي بوده ولي چون او در اين راه، خرافات را كه منسوب به دين و مذهب بودند و افكار مردم را از پيشرفت بازداشته و مشغول به خود گردانيده بودند، مانع رسيدن به هدف خود تشخيص مي داد، از اين رو بر ضد آنها و از ميان بردن اختلافات مذهبي و فكري برخاست و مي كوشيد تا دين اصلي و پاك را براي مردم تعريف كند و يك مكتب ديني مطابق منطق و خرد كه باعث پيشرفت اجتماعي و اقتصادي باشد به وجود آورد. او عنوان اين مكتب را كه بر دين پاك و اصلي مبتني باشد «پاكديني» نهاده چنانكه اشارت شد، منظور او از پاكديني، ارائه ي دين اصلي و پاك بود كه مطابق خرد و عاري از خرافات و موهومات باشد. روي اين مبنا وظيفه ي خود مي دانست كه بيشتر مسائل و اساس ديني را با منظور خودش توجيه كند و عقايد و افكار اصلاحي خود را در آن مسايل در مجله ها، روزنامه ها و نوشته هاي خود، با بيان و لحن تازه اي كه احيانا با مذاق مردم تلخ مي آمد، به گوش مردم برساند چون لحن كسروي و طرز گفتار و نوشتار او قدري تند و بي محابا بود باعث شد كه او در نظر مردم - به ويژه دينداران متعصب - مردي بدعت گذار و بي دين و ملحد جلوه گر شود.
اينك كلياتي از نظريات كسروي درباره ي دين و اختلافات مذهبي