حلال بودن رباخواري در آئين باب

سيد باب و همچنين بهاءالله احكام بيع و تجارت را يك جا از دين اسلام اقتباس كرده و ثبوت آن را موكول به رضايت متعاملين دانسته اند، ولي سيد باب بيع ربوي را، كه در اسلام سخت به حرمت آن حكم شده است، حلال شمرده و در باب 18 از واحد پنجم بيان در اين باره چنين گفته است:
«الباب الثامن عشر من واحد الخامس في البيع و الشري اذا تحقق الرضا بينهما باي نحو كان و لو كان بنفس العمل يصح البيع و الشري من صغير او كبير و يجوز التنزيل بين من يتجر علي ما يرضي بين المشتري و البايع و هوالي رجل علي بهاء»
خود باب اين آيات را ترجمه كرده و چنين گفته است:
«ملخص اين باب آنكه خداوند اذن فرموده در بيع و شري به تحقق رضا ميان آنها و اذن فرموده صغير و كبير و خر و مملوك را، و همين قدر كه استعلام رضا شود از طرفين بيع و شرا صحيح است در بيان، اگر چه به اشاره و يا نفس عمل باشد و اذن فرموده خداوند تجار را در تنزيل، كه معمول و داب است امروز مابين ايشان، و اذن داده بر آنكه: تناقص و تزايد به اجل در معاملات خود قرار دهند تا آنكه كل در سعه باشند و از فضل حق شاكر.»
منظور از «تنزيل» كه سيد باب آن را جايز و حلال شمرده و مردم را به وسيله ي اين اجازه، شاكر از فضل حق گردانيده، همان «بيع ربوي» است. بهاءالله هم اين فضل خدا و جواز بيع ربوي را، در كتاب «اشراقات» خود چنين نوشته:
«اينكه سئوال از منافع و ربح ذهب و فضه[طلا و نقره] شده بود، چند سنه قبل مخصوص اسم الله زين المقربين عليه بهاءالله الابهي[يعني باب] اين بيان را از ملكوت رحمان ظاهر قوله تعالي اكثر از ناس محتاج به اين فقره مشاهده مي شود، چه اگر ربحي در ميان نباشد، امور معطل و معوق خواهد ماند. نفس[كسي] كه موفق شود با هم جنس خود و يا هم وطن، مدارا نمايد و يا مراعات كند، يعني قرض الحسنه بدهد، كمياب است لذا فضلا علي العباد «ربا» را مثل معاملات ديگر كه مابين ناس متداول است قرار نموديم، يعني ربح نقود از اين حين، كه اين حكم مبين از سماء مشيت نازل شده حلال و طيب و طاهر است تا اهل ارض به كمال روح و ريحان و فرح و انبساط به ذكر محبوب عالميان مشغول باشند... علماي ايران اكثري به صد هزار حيله و خدعدي شرعي به خوردن «ربا» مشغول
بودند و لاكن ظاهر آن را به گمان خود، به طراز حليت آراسته مي نمودند يلعبون باوامر الله و احكامه و لا يشعرون - و لاكن اين امر بايد با عدل و انصاف واقع شود، قلم اعلي در - تحديد آن توقف نموده. حكمه من الله وسعه لعباده.»
موضوع چشم گيري كه در حكم باب در بيع و شري ديده مي شود اين است كه هيچ گونه قيد و شرطي قايل نشده و گفته: به هر گونه و به وسيله ي هر كس - حتي كودك و ديوانه و مملوك كه واقع شود، بدون تعيين ثمن و مثمن و شروط متعاقدين و ديگر شرايط، درست است.
سيد باب، كيفيت نماز خواندن را كه مسلمانان انجام مي دهند، ديگرگونه و نماز تازه اي پيشنهاد كرد كه هم اكنون بابيان و بهائيان آنرا مي خوانند و ما به تفصيل در بخش سوم از چگونگي آن سخن خواهيم گفت، ولي در اينجا به اين امر اشارت مي كنيم كه: باب، علاوه بر اينكه نماز مسلمانان را تغيير داد، حكم به حرمت برپا داشتن «نماز جماعت» داد و آن را حرام گردانيد و در قسمت فارسي بيان به دين مضمون گفته است: «امامان جماعت در هر ديني، ادعا مي كردند كه مظهر پيامبر و خدايند و در جلوي مردم مي ايستادند، و خود را در عبادت خدا، شريك و انباز قرار مي دادند، از اين رو، ما در دين جديد خود، براي جلوگيري از چنين شركي، نماز جماعت را حرام كرديم».
او، تنها نماز ميت را به صورت جماعت جايز دانسته و گفته است:
(... في حرمه صلواه الجماعته الا الميت فانكم تجتمعون و لاكن فرادي تقتصدون) يعني - نماز جماعت حرام است، مگر نماز ميت، هنگام خواندن نماز ميت در يك جا جمع شويد ولي نماز خود را، فرادا[انفرادي] نيت كنيد» [1] .
بهاءالله نيز اين حكم باب را در آئينش پذيرفته و در صفحه 6 كتاب اقدس اين جمله را، براي آن حكم نازل كرده است:
«كتب عليكم الصواه فرادا قد رفع حكم الجماعته.» يعني نماز خواندن بر شما واجب و نوشته شد به طور فرادا، زيرا كه حكم جواز نماز جماعت، برداشته شد. [2] .
به نظر من، علت اينكه باب و بهاء، نماز جماعت را حرام كرده اند، آن است كه آنان كينه ي سختي نسبت به آخوندها و امام جماعتهاي شيعي داشتند، و بدين وسيله خواسته اند عمل آنها را، شرك به خدا جلوه دهند و هم از آنها انتقام بگيرند و هم، مردم را از آنها متنفر گردانند، و بدين وسيله
عقده ي دل را بگشايند.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] نگاه كنيد به: بيان، باب نهم از واحد نهم.
[2] نگاه كنيد به: اقدس، ص 6.