سياست در نظر بهائيان

يكي از عقايد فرقه ي بهايي اين بوده است كه در هر مملكت دخالت در امور سياسي جايز نيست و به همين جهت در بعضي از الواح و نطق هاي
عباس افندي و مبلغين بهايي اين اصل رعايت شده است، مثلا عباس افندي درباره ي امر مشروطه در لوحي كه به ملا علي اكبر شهميرزادي نوشته چنين آورده است:
«طهران، حضرت ايادي امر الله حضرت علي قبل اكبر عليه بهاء الله الابهي
اي منادي پيمان! نامه اي كه به جناب منشادي (حاج سيد تقي) مرقوم نموده بوديد ملاحظه گرديد و به دقت تمام مطالعه شد... از انقلاب ارض طاء (طهران) مرقوم نموده بوديد، اين انقلاب در الواح مستطاب، مصرح بي حجاب، ولي عاقبت سكون يابد و راحت جان حاصل شود، سلامت وجدان رخ نمايد، سرير سلطنت كبري در لغايت شوكت استقرار جديد و آفاق ايران به نورانيت عدالت شهرياري روشن و تابان گردد. محزون مباشيد، مكدر مگرديد، جميع ياران الهي را به اطاعت و انقياد و صداقت و خيرخواهي به سرير تاجداري دلالت نماييد، زيرا به نص قاطع الهي مكلف بر آنند. زنهار! زنهار! اگر در امور سياسي نفسي از احباء مداخله نمايد و يا آن كه بر زبان كلمه اي براند، از قرار مسموع بعضي از بياني ها در امور سياسي مداخله نموده و مي نمايند، سبحان الله! بدخواهان اين را وسيله نموده و در محافل و مجالس ذكر بهائيان مي نمايند كه آنان را نيز در امور سياسيه رأيي و فكري و مدخلي و مرجعي، با وجود آن كه بابيان خصم الد بهائيانند. باري! گوش به اين حرف ها مدهيد... و شب و روز به جان و دل بكوشيد و دعاي خير نماييد و تضرع و زاري فرماييد تا اعلي حضرت تا جداري در
جميع امور نواياي خيريه اعلي حضرت شهرياري واضح و مشهور، ولي نو هوساني چند گمان نمايند كه كسر نفوذ سلطنت به سبب عزت ملت است. هيهات! هيهات! اين چه ناداني است و اين چه جهل ابدي، شوكت سلطنت سبب عزت ملت است و نفوذ حكومت سبب محافظت رعيت، ولي بايد با عدل توأم باشد.
اعلي حضرت شهرياري (محمد علي ميرزا قاجار) الحمدلله شخص مجربند و عدل، و مصور عقل مجسم و حكم مشخص، در اين صورت بايد عموم به خيرخواهي قيام نمايند و به آنچه سبب شوكت دولت و قوت سلطنت و نفوذ كلمه و آبادي مملكت و ترقي ملت است قيام نمايند. رساله ي سياسيه كه چهارده سال قبل تأليف شده و به خط جناب مشكين قلم مرقوم گرديد و در هندوستان طبع شد و انتشار داده گشت، آن رساله البته در طهران هست و يك نسخه ارسال مي شود، به عموم ناس بنماييد كه مضرات حاصل و فساد و فتنه در آن رساله با وضح عبارت مرقوم گرديده. والسلام علي من اتبع الهدي. 11 ج 1 سنه 1325 ع ع.»
ولي چند سال بعد پس از اين كه ادعاهاي عباس افندي مطابق با واضع نشد و مشروطه پيروز گرديد اين سياست بالكل ترك شده و بر عكس در لوح ديگري او از پيروانش مي خواهد كه در سياست مداخله كنند و در نامه اي به يونس خان مي نويسد:
«هو الله! اي ثابت بر پيمان! نامه شما رسيد. از تفضيل يحيائي ها اطلاع حاصل گرديد. سبب جميع اينها اختلاف احباست. حال بايد محاجه اين گونه امور را كنار گذاشت، حال اين امور هر قسم
پيش آيد، خوش است! بعد درست مي شود. اكنون بايد به جوهر كار پرداخت و با سياسيون مراوده كرد و حقيقت حال بهائيان را بيان نمود... از پيش به شما مرقوم گرديد كه احباء بايد به نهايت جهد و كوشش سعي بليغ نمايند كه نفوسي از بهائيان از براي مجلس ملت انتخاب گردد... ابدا فرصت ندارم، مجبور بر اختصارم، عفو فرماييد و عليك البهاء الابهي ع ع. فدايي درگاه مولي الوري علي اكبر الميلاني استنساخ نمود من شهر رمضان 1329.»
و اين دو امر متناقض در جايي گفته مي شود كه خود عبدالبهاء در لوح ديگر به پيروانش چنين دستور داده است.
«امر روحاني را مناسبتي با سياست نه، و ياوران بايد در هر مملكتي كه ساكنند مطيع قوانين آن مملكت باشند و به قدر شق شقه اي دخالت در امور سياست ننمايند.»