حدیث شماره 4
4- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبـِى حـَمـْزَةَ عـَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ مَا عَلَى الْإِمَامِ زَكـَاةٌ فَقَالَ أَحَلْتَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ مَا عَلِمَتْ أَنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ لِلْإِمَامِ يَضَعُهَا حَيْثُ يَشَاءُ وَ يـَدْفـَعـُهَا إِلَى مَنْ يَشَاءُ جَائِزٌ لَهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ إِنَّ الْإِمَامَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَا يَبِيتُ لَيْلَةً أَبَداً وَ لِلَّهِ فِى عُنُقِهِ حَقٌّ يَسْأَلُهُ عَنْهُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 269 روايت 4
ترجمه روايت شريفه :
ابـوبصير گويد: بامام صادق عليه السلام عرضكردم : آيا بر امام زكاة نيست ؟ فرمود: سـخـن مـحالى گفتى ، اى ابا محمد! مگر نميدانى كه دنيا و آخرت از آن امامست و او آن را هر كـجـا خـواهد نهد و بهر كه خواهد دهد، اين حق براى او از جانب خدا رواگشته ، اى ابا محمد! هـمـانـا امام شبى نيست كه بخوابد و براى خدا در گردن او حقى باشد كه از آن مورد باز خواست گردد.
شرح :
از اين روايت پيداست كه خداى تعالى دنيا را بامام بخشيده و او را مالك آن ساخته و اختيار آخـرت را بـاو تـفويض فرموده است (راجع بدنيا در حديث 1063 و راجع بآخرت در حديث 517 گذشت ) پس اگر دادن زكاة بر امام واجب باشد، لازم آيد مالى كه بايد بعنوان زكاة پرداخت شود در عين اين كه ملك امامست ، ملك فقرا هم باشد و اين امر محالست . ولى چون خدا دنـيـا را بـامـام عـطـا كـرد، و بـاو اخـتـيـار داد بـهـر كـس خواهد بدهد، امام عليه السلام هم اصل و سرچشمه منافع دنيا را كه زمين است بشيعيانش بخشيد، بشرط پرداخت حقوق واجبه ، و از ايـنـجـا مـعـلوم گـردد كـه شـيـعـيـان نـسبت بزمين حق اولويت پيدا كنند نه آنكه مالك آن شـونـد، چـنـانـچـه در حـديـث 1063 گـفـتـه شـد، زيـرا اگـر قـائل بملكيت شويم ، همان امر محال مذكور پيش آيد. و نيز از اين حديث ميتوان استنباط كرد كـه آنـچـه را ائمـه عليهم السلام ، از اموال خود بعنوان زكاة بفقرا مى پرداخته اند (اگر مـعـلوم شـود كه باين عنوان مى پرداخته اند) بر آنها واجب نبوده است ، بلكه براى رعايت حـال فـقـرا و مـراعـات احـسـان و اكـرام بـوده ، چنانچه اميرالمؤ منين عليه السلام فرموده : چگونه من شبى سير بخوابم و در اطرافم شكمهاى گرسنه باشند؟!