حدیث شماره 1
1- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ الْمَحَامِلِيّ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ لَيْسَ لِلّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَنْ يَعْرِفُوا وَ لِلْخَلْقِ عَلَى اللّهِ أَنْ يُعَرّفَهُمْ وَ لِلّهِ عَلَى الْخَلْقِ إِذَا عَرّفَهُمْ أَنْ يَقْبَلُوا
اصول كافى جلد 1 صفحه: 232 رواية: 2
ترجمه :
امام صادق عليه السلام فرمود: براى خدا بر مردم حقى نيست كه بشناسند بلكه براى مردم بر خداست كه بآنها بشناساند و چون بايشان شناسانيد حقي است از خدا بر آنها كه بپذيرند.
شرح :
تا وقتى انسان متوجه نشده كه او را خالق و صانعى است و بايد او را بشناسد يعنى اصلا در باره خدا اثباتا يانفيا فكر نكرده است، خدا را چنين بندهئى حقى نيست كه از او باز خواست كند كه چرا مرا نشناختى، بلكه در اين صورت بر خداست كه بر بنده خود منت نهد و بوسيله بيان و تبليغ فرستادگانش و انزال كتب و صحف و بيدار كردن فكر و عقل بندهاش، خود را باو بشناساند و چون خود را بوى معرفى كرد، بر بنده است كه حق را بپذيرد و گردن نهد و در مقام لجاج و عناد بر نيايد. و اگر از انصراف و ظهور لفظ معرفت صرفنظر كنيم شناسائى هر مطلب حقى را شامل شود و موضوع جاهل قاصر و مقصريكه فقها گويند پيش آيد.