حدیث شماره 1

1- عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَمّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ السّكَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع اعْرِفُوا اللّهَ بِاللّهِ وَ الرّسُولَ بِالرّسَالَةِ وَ أُولِي الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ
وَ مَعْنَى قَوْلِهِ ع اعْرِفُوا اللّهَ بِاللّهِ يَعْنِي أَنّ اللّهَ خَلَقَ الْأَشْخَاصَ وَ الْأَنْوَارَ وَ الْجَوَاهِرَ وَ الْأَعْيَانَ فَالْأَعْيَانُ الْأَبْدَانُ وَ الْجَوَاهِرُ الْأَرْوَاحُ وَ هُوَ جَلّ وَ عَزّ لَا يُشْبِهُ جِسْماً وَ لَا رُوحاً وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي خَلْقِ الرّوحِ الْحَسّاسِ الدّرّاكِ أَمْرٌ وَ لَا سَبَبٌ هُوَ الْمُتَفَرّدُ بِخَلْقِ الْأَرْوَاحِ وَ الْأَجْسَامِ فَإِذَا نَفَى عَنْهُ الشّبَهَيْنِ شَبَهَ الْأَبْدَانِ وَ شَبَهَ الْأَرْوَاحِ فَقَدْ عَرَفَ اللّهَ بِاللّهِ وَ إِذَا شَبّهَهُ بِالرّوحِ أَوِ الْبَدَنِ أَوِ النّورِ فَلَمْ يَعْرِفِ اللّهَ بِاللّهِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 113 رواية 1

ترجمه :
اميرالمؤمنين عليه‏ السلام فرمود: خدا را بخدا بشناسيد و رسول را برسالتش و صاحبان فرمان را بامر بمعروف و دادگری و نيكوكاری.
(مؤلف كتاب مرحوم كلينی ره فرمايد): معنی سخن حضرت كه (((خدا را بخدا بشناسيد، اينستكه: خدا اشخاص و انوار و جواهر و اعيانرا خلق فرمود، اعيان پيكرها (موجودات جسمانی) و جواهر روحهاست و خدای عزوجل شباهتی با جسم و روح ندارد هيچ كس را در آفريدن روج حساس دراك دستور و وسيله‏ ای نبوده، خدا در خلقت ارواح و اجسام يكتا بوده، پس چون كسی شباهت خدا را با موجودات جسمانی و روحانی از ميان برد خدا را بخدا شناخته و چون او را بروح يا جسم يا نور تشبيه كند خدا را به خدا نشناخته است.

شرح :
مراد باولی ‏الامر (صاحبان فرمان) ائمه معصومين(ص) است و مراد بجمله (((اعرفوا الله بالله، بقرينه دو جمله بعد (((اعرفوا الله بالالوهية))) می‏باشد، پس مقصود از جمله اول اينستكه خدا را بسبب شؤون و امتيازات خدائی بشناسيد يعنی چون شأن الوهيت اينستكه قديم وحی و عالم و قادر و بی‏مانند باشد و جسم و شريكدار و محتاج و مركب نباشد، اگر خدا را اينگونه شناختيد او را بالوهيت شناخته‏ايد و برگشت اين معنی بكلام مرحوم كلينی(ره) می‏باشد و از اين معنی می‏توان نتيجه گرفت كه خدا را با معرفی خودش كه توسط پيمبران و كتب آسمانی نموده بشناسيد، خدا را با استحسان و عقل ناقص خود نشناسيد، خدا را با نور خدائی كه در دل بندگان شايسته‏اش پرتو افكند بشناسيد، يا با اطاعت و تضرع در خانه او شناسائيش را بخواهيد، چون كسی خدا را بغير اين صفات معرفی كرد نپذيريد همه اينها از لوازم معنائی است كه از كلام مرحوم كلينی(ره) استفاده می‏شود: و اما جمله دوم يعنی پيغمبر را بشؤن و امتيازات پيغمبری بشناسيد چون شأن پيغمبر آوردن معجزه و شريعت مستقيم و دين و كتابی است كه با موازين عقلی و قوانين فطری و عدالت و حكمت موافق باشد پس پيغمبر را بايد از روی اين امور شناخت و لازمه اين سخن آنستكه درباره پيغمبر علو نشود و خدايش ندانند و نيز از مقام واقعيش نكاهد و همچنين شأن امام عليه‏السلام امر بمعروف و اقامه عدل و احسانست كه بايد امامرا بوسيله آنها شناخت پس كسيكه ادعای امامت كند و اقامه عدل و احسان نكند دروغگو است، با اين معنی كه برای حديث شريف گفتيم لازم نيست كه هر يك از نتائچ و لوازمی را كه بيان كرديم احتمالی جداگانه برای معنی حديث دانست چنانكه مرحوم مجلسی (ره) قرار داده است بلكه ارجاع همه احتمالات بهمان يك معناست ولی مرحوم صدوق و فيض و ملاصدرا هر يك معانی جدا غير از آنچه گفتيم گفته‏اند كه اين مختصر مناسب ذكرش نيست.