تحجّر وهابيان‌

وهابيان از آن جهت كه فكر متحجرانه و بسيط دارند درصدد برآمده‌اند تا مفهوم «بدعت» را توسعه داده و آن را شامل هر امري كه حادث شده و در زمان رسول خداصلي الله عليه وآله نبوده است نيز بنمايند، و اين كار را تحت عنوان حرص بر محافظت شريعت انجام مي‌دهند؛ در حالي كه نمي‌دانند با اين عملكرد خود دين را از سهل و آسان بودن خارج كرده و مردم را در مشكلات بسياري قرار مي‌دهند. آنان گمان مي‌كنند كه براي هر امر شرعي بايد نصي خاص از جانب شارع رسيده باشد، وگرنه داخل در مفهوم «بدعت» مي‌شود. آنان گمان مي‌كنند كه شريعت اسلامي عقيم بوده و دربردارنده ضوابط عمومي و قوانين نيست تا بتواند پاسخ‌گوي مصاديق حادث بوده و با شرايط زمان و مكان منطبق باشد.
در راس اين مكتب و تفكر ابن تيميه قرار دارد. شخصي كه با اين ديدگاه تنگ نظرانه تخم تفرقه و اختلاف را در بين مسلمين نشاند، و از اين طريق مسلمانان موحد را به انواع تهمت‌ها متهم ساخت. با اين‌كه خودش قايل است به اين‌كه عادت بشر مربوط به عرف و طبيعت آنان است، و لذا اصل در آن حليت و عدم منع است.
او مي‌گويد: «فالاصل في العبادات لا يشرع منها الا ما شرعه الله، والاصل في العادات لايحظر منها الا ما حظره الله»؛(287) «اصل در عبادات آن است كه چيزي به جز آنچه كه خداوند تشريع كرده مشروع نباشد، و اصل در عادات آن است كه چيزي جز آنچه كه خداوند محظور و ممنوع كرده، ممنوع نباشد.»
وهابيان و پيروان محمد بن عبدالوهاب، اين عقيده و روش را از استادشان ابن تيميه به ارث برده و طوايف ديگر اسلامي را به جهت برخي اعمال، به بدعت‌گذاري و شرك و كفر متهم ساختند.
در «دايره المعارف الاسلاميه» آمده است: «مفهوم كلمه (بدعت) پيشرفت داشته و مردم در مقابل آن دو دسته شده‌اند: برخي به طور بسته با آن برخورد مي‌كنند، و گروهي نيز اهل تجددند. پيروان دسته اول به طور خاص حنابله مي‌باشند كه نماينده آنان امروزه وهابيانند. اين گروه مي‌گويند: بر هر مومني واجب است كه از رفتار و كردار پيشينيان پيروي كرده و از هر نوآوري بپرهيزد. و دسته دوم خود را تسليم محيط و حالات مختلف كرده‌اند».(288)