تاريخ نگارى و اسلام شناسى مستشرقين !
مستشرقين در طول حيات اسلام - خصوصا در سده اخير - كتب بسيارى پيرامون تاريخ اسلام تدوين نمودهاند . هر چند كه بيشتر اين نوشتهها داراى ظاهرى فريبنده است ولى با كمى دقت و تأمل مى توان به اين نتيجه رسيد كه تدوين بسيارى از اين كتابها ، يا ناشيانه و يا با القاء اغراضى خاص توأم بوده است . در الغدير ضمن بررسى اين موضوع ، يكى از اين نوشتهها به نام حيات محمد ( ص ) ( تأليف اميل درمنگام EMILE DERMENGHAM) مورد نقد و بررسى قرار گرفته است . غديريه زاهى ابيات زير از غديريه ابو القاسم على زاهى ( متوفى 352 ) انتخاب شده است : لا يهتدى الى الرشاد من فحص * إلا إذا والى عليا وخلص . . . ذاك الذى استوحش منه انس * ان يشهد الحق فشاهد البرص إذ قال من يشهد بالغدير لى * فبادر السامع وهو قد نكص فقال انسيت فقال : كاذب * سوف ترى ما لا تواريه القمص - كسى كه جوينده ( راه كمال و ) هدايت باشد - جز با دوستى خالصانه على - هدايت نخواهد شد . - . . . على كسى است كه انس بن مالك از شهادت دادن حقيقت درباره او اجتناب نمود و لذا ( به سبب نفرين آن حضرت ) مبتلا به مرض پيسى شد . - اين واقعه هنگامى بروز كرد كه على گفت : چه كسى به طرفدارى از من حديث غدير را شهادت مى دهد ؟ ( انس بن مالك با آنكه در غدير خم حضور داشت ) سخن على را شنيد و از شهادت دادن خوددارى نمود . - انس گفت : من ( غدير را ) به خاطر نمى آورم ! على ( او را نفرين نمود و ) فرمود : اى دروغگو ، به زودى ( عيبى را در خود ) بيابى كه پيراهنت آن را نپوشاند . اشعارى كه فوقا ذكر شد اشاره به داستانى دارد كه بسيارى از حفاظ اهل سنت آن را نقل كردهاند . ( 1 ) خلاصه داستان اين است كه : روزى على ( ع ) برفراز منبر به مردم گفت : " من آن كسانى را كه در ميان شما هستند و در روز غدير حاضر بودند به خدا قسم مى دهم آنچه را كه خودشان در روز غدير از پيامبر شنيدهاند شهادت دهند ، مگر پيامبر نفرمود : " من كنت مولاه فعلى مولاه ، أللهم وال من والاه وعاد من عاداه " . ( 2 ) دوازده نفر از ميان جمعيت برخاستند و گفتند : ما شهادت مى دهيم كه در روز غدير با گوش خود اين سخنان را از پيامبر ( ص ) شنيديم . در ميان جمعيت انس بن مالك نيز حضور داشت . وى با آنكه در روز غدير فرمايشات پيامبر ( ص ) را شنيده بود از شهادت دادن امتناع ورزيد . على ( ع ) به انس گفت : تو مگر كلام پيامبر ( ص ) را در غدير نشنيدى ، چرا شهادت نمى دهى ؟ انس گفت : اى امير مؤمنان ، من پير شدهام و چنين چيزى را به خاطر نمى آورم . على ( ع ) فرمود : خدايا اگر انس دروغ مى گويد ( پيسى و ) سپيدهاى در چهرهاش نمايان ساز كه حتى با عمامه نتواند آن را بپوشاند . در اثر همين نفرين انس بن مالك مبتلا به مرض پيسى شد و تا زمان مرگ اين بيمارى با وى بود .