آداب سفره و غذاخوردن
و روايـت شـده كـه آن حـضـرت سـيـر و پـيـاز و تـره و بـقل بدبو تناول نمى نمود و هرگز طعامى را مذمّت نمى فرمود و اگر خوشش مى آمد مى خورد والاّ ترك مى كرد و در مجلس از همه مردمان پيشتر دست به طعام مى برد و از همه كس ديـرتـر دسـت مـى كـشيد و از جلو خود تناول مى فرمود مگر خرما كه دست به تمامت آن مى گـردانـيد و كاسه را مى ليسيد و انگشتان خود را يك يك مى ليسيد و بعد از طعام دست مى شست و دست بر رو مى كشيد و تا ممكن بود تنها چيزى نمى خورد.(79)
و در آب آشـامـيـدن اوّل (بـسـم اللّه ) مى گفت و اندكى مى آشاميد و از لب بر مى داشت و (الحـمـدللّه ) مـى گـفـت تـا سه مرتبه و گاهى به يك نفس مى آشاميد و گاهى در ظرف چوب و گاه در ظرف پوست و گاه در خَزَف تناول مى نمود و چون اينها نبود دستها را پر از آب مـى كرد و مى آشاميد و گاه از دهان مَشگ مى آشاميد و سر و ريش خود را به سِدْر مى شـسـت و روغـن مـاليـدن را دوسـت مـى داشت و ژوليده مو بودن را كراهت مى داشت و چون به خـانـه داخل مى شد سه نوبت رخصت مى طلبيد. و نمى گذاشت كس در برابر او بايستد و هـرگـز بـا دو انـگـشـت طـعـام نـمـى خـورد و بـلكـه بـا سـه انـگـشـت و بـالاتـر مـيل مى فرمود و هيچ عطرى با عرق آن حضرت برابر نبود و هرگز بوى بد بر مشام آن حضرت نمى رسيد و آب دهان مبارك به هر چه مى افكند بركت مى يافت و به هر مريضى مـى مـاليـد شـفا مى يافت و به هر لغت سخن مى گفت و قادر بر نوشتن و خواندن بود با اينكه هرگز ننوشت و هر دابّه كه آن حضرت سوار مى شد پير نمى گشت و بر هر سنگ و درخـت كـه مـى گـذشـت او را سـلام مـى دادنـد و مـگـس و پـشـه وامثال آن بر آن حضرت نمى نشست و مرغ از فراز سر آن حضرت پرواز نمى كرد و هنگام عـبـور جـاى قـدم مـباركش بر زمين نرم رسم نمى شد و گاه بر سنگ سخت مى رفت و نشان پـايـش رسـم مـى گـشـت و با آن همه تواضع ، مهابتى از آن حضرت در دلها بود كه بر روى مباركش نظر نمى توانستند كرد.(80)