کشف و کرامات مشایخ

آقاى فاضل: اکنون که این کرامت را از حلاّج شنیدیم کرامتى را هم از بایزید بشنویم. عطّار در تذکره مى نویسد:(1) از بایزید در مورد حیا پرسیدند، شیخ جواب داد آن مرد آب شد، کسى آمد دید آبى زرد ایستاده، گفت یا شیخ این چیست؟ گفت یکى از در آمد و سؤالى از حیا کرد من جواب دادم طاقت نداشت از شرم آب شد.
چند نمونه هم از سایر مشایخ بشنوید. در نفحات(2) مى نویسد: شیخ ابوالعباس از مشایخ صوفیان گوید: روزى به خانه آمدم، سگ زردى دیدم به جایى خفته، پنداشتم از محلّه آمده، قصد راندن او کردم، به زیر دامن رفت و ناپدید شد.
عطّار مى گوید: یکى از اکابر طریقت گفت در روم بودم، ناگاه دیدم ابلیس از هوا افتاد، گفتم اى لعین این چه حالت است؟ گفت: در نیشابور بودم این ساعت محمّد بن اسلم تنحنحى کرد، من از ترس خود را در اینجا انداختم.(3) صداى قهقهه حاضران بلند شد، جوان محصّل گفت: به به چه کراماتى دارند واقعاً اعجاب آور است.
* * *
(1). تذکرة الاولیاء، ص 129.
(2). نفحات الانس، ص 315.
(3). تحفة الاخیار، ص 95.