باز هم افراط و تفریط
اکنون که سخن از افراط و تفریط ها به میان آمد، این هم ناگفته نمانَد که صوفیان نه تنها همه مظاهر دنیوى را سدّ راه عشق دانسته، در نتیجه به پرتگاه هاى عجیب سقوط کردند، بلکه بر اثر این منطق منحرف دچار افراط کارى هاى عجیب ترى شده اند که اینک به توضیح آن مى پردازیم.
گروهى از آنها هر عشقى را مقدّمه یا بهانه عشق خدا قرار داده و حتّى این قدر این مطلب را بى مزه کردند که به قول کیوان قزوینى عقیده مند شدند به اینکه اگر عارف حتّى سگى یا گربه اى یا چرنده و پرنده اى را دوست بدارد و دل را به فکر آن مشغول کند، بهتر از این است که فارغ باشد.(1) (چنانکه در بحث وحدت وجود اتّحاد و حلول و موقعیّت اقطاب و صورت فکریّه و عشق و رسوایى، براى مطلب شواهدى را مى یابیم).
گروهى دیگر از لاحول آن طرف افتاده و همه چیز را سدّ راه عشق دانستند، دین و دانش، کعبه و مسجد، ذکر و عبادت و هر ناموس مقدّس دیگرى را بازیچه عشق دانسته و گفتند همه را در این راه باید از میان برداشت.
* * *
(1). استوارنامه.