برو به گشت و گدایى
و نیز در تذکره(1) مى نویسد: شبلى به جنید دستور داد چون مرید او شده... چند سال به دریوزگى و گدایى برود و هر چه از این راه جمع کرد به جنید بدهد که به درویشان برساند. جنید بیچاره رهسپار گدایى شد و هر چه به دست مى آورد به شبلى و مریدانش مى داد و خودش گرسنگى مى خورد.
درویش: چون شیوه سالکان و ارباب طریقت فقر است. اگر گرد شهر هم گدایى کنند از شؤونات آنها چیزى نمى کاهد.
ادیب زاده: آن طریقتى که از لوازم آن گدایى و آبروریزى باشد، لایق طرفداران آن طریقت است. دنیاى متمدّن امروز دیگر این حرف ها را موهوم و خرافى مى شناسد.
(1). تذکرة الاولیاء، ص 129.